
چرا از آلت تناسلیام بیزار نیستم؟
مترجم: سعید.ش
من زنی ترنس هستم و از آلت تناسلیام بیزار نیستم. هیچوقت از آلت تناسلیام متنفر نبودهام. از بیضههایم نیز همینطور، هیچوقت بدم نمیآمده. نمیدانم چرا، اما احساس میکنم از این بابت آدم خوششانسی هستم.
بیشتر زنان ترنسی که میشناسم، نه از آلت تناسلیشان خوششان میآید و نه از آن بدشان میآید. و بسیاری از زنان ترنس هم هستند که از آلت تناسلیشان بدشان میآید. خوب پس چرا من متفاوتام؟
خیلی دوست دارم بگویم دلیلش این است که با بدنم کاملاً کنار آمدهام، اما میدانم که این گفته برای من صدق نمیکند. بسیاری از ما افراد ترنس نیاز به تغییر داریم.
من نسبت به بعضی از اندامهای بدنم احساس ناراحتی میکنم، و از اینکه آلت تناسلیام جزء این اندامها نیست، خیلی خوشحالم. اما از طرف دیگر نیز، با خودم فکر میکنم که اگر من هم مثل بعضی از زنان ترنس از آلت تناسلیام خوشم نمیآمد، شاید زن ترنس بودن برایم آسانتر میشد (و شاید حتی زودتر قدم در پروسه ترنزیشن میگذاشتم).
وقتی به دیگران میگویم ترنس هستم، کمی برایم سخت است که بخواهم توضیح بدهم که آلت تناسلی منتسب به مردانهای داشته و قصد تغییرش را هم ندارم. و دیگران هم بهسختی درک میکنند که آلتی که بین پاهای من است، پینس مردانه نیست، بلکه پینس زنانه است.
کمی طول کشید تا توانستم ادبیات صحیح را یاد بگیرم و تعریف صحیحی از آلت تناسلیام داشته باشم. تعریف صحیح این است که: بدن من بدنی زنانه است و اندامهای آن نیز اندامهایی زنانه هستند. بنابراین پینس من نیز پینسی زنانه است. (میتوانید آن را پینسخانم هم صدا کنید، چون هویتش زنانه است). اما این تعاریف در عمل چگونه معنی میشوند؟
معنای تعاریف فوق این است که پینس من نسبت به بیشتر پینسهای دیگر، خواستههای متفاوتی دارد. از موقعی که یاد گرفتم بیشتر به آن گوش کنم، متوجه شدم که لازم است تغییراتی در فعالیتهای جنسیام ایجاد کنم.
مثلا اوایلی که با آلت تناسلیام در نقش فاعل رابطه جنسی دخول برقرار میکردم، آلتم را فقط تا مدت محدودی در نقش پینس میدیدم، و در بیشتر مواقع با آلتم مثل یک کلیتوریس رفتار میکردم. الان هم در بیشتر مواقع با آلتم مثل یک کلیتوریس رفتار میکنم.
تنها تفاوتی که آلت من با کلیتوریس دارد این است که کمی سایزش بزرگتر است، نوکش سوراخ است، و گهگاهی دوست دارد رابطه جنسی دخول برقرار کند. به این صورت، ما دیگر کاملاً با یکدیگر کنار آمدهایم و همدیگر را بهخوبی میفهمیم.
تنها موردی که من و پینسام را ناراحت میکند، تصورات اجبارگونهای است که از ما انتظار دارد بهخاطر شکل ظاهریمان همیشه «مردانه» رفتار کنیم.
همانطور که گفتم، آن اوایل متوجه شدم که پینسام فقط گهگاهی دوست دارد رابطه جنسی دخول انجام دهد. این نکته را همان ابتدا با شریکهای جنسیام در میان میگذارم و به آنها میگویم که بله، گاهی اوقات دوست دارم در نقش فاعل رابطه جنسی دخول برقرار کنم، اما فقط موقعی که حال و حوصلهاش را داشته باشم، نه همیشه.
افرادی که به این نکته اهمیتی نمیدهند، مرا ناراحت میکنند و روی کیفیت رابطه جنسیمان نیز تاثیر منفی شدیدی میگذارند، بطوریکه ترجیح میدهم رابطه جنسیمان را نیمهکاره رها کنم.
اصلاً خوشم نمیآید دیگران پینسام را به چشم «آلتی مردانه» بنگرند و انتظار داشته باشند که بخواهم با آن رابطه جنسی دخول برقرار کنم. واقعاً نمیفهمم. چرا تا وقتی که این همه دیلدو در دسترس است، کسی باید از آلت تناسلی کوچک، ناپایدار، و لجباز من انتظار داشته باشد که نقش آلت «مردانه» را برایش ایفا کند؟
وقتی میخواهم آلت تناسلیام را مجبور به انجام کاری کنم که دوست ندارد، حسابی لجباز میشود و دقیقاً مثل خود من، دست به سینه مینشیند و بداخلاق و اخمو میشود.
تا چندین سال فکر میکردم که علت این مسئله، پایین بودن میل جنسی من است، تا اینکه کمکم متوجه شدم باید بهتر از گذشته به بدنم گوش سپارم. میل جنسی من در حد طبیعی بود، چون همیشه میتوانستم بدون هیچ مشکلی خودارضایی کنم. همیشه دلم میخواست رابطه جنسی برقرار کنم، اما آلت تناسلیام معمولاً میل نداشت رابطه جنسی دخول انجام دهد.
توصیفش آسان نیست، اما در بهترین حالت میتوانم اینگونه توصیفش کنم که دلم میخواست فرد دیگری برایم رابطه جنسی دخول انجام دهد، آن هم از طریق کلیتویسم!
اما با توجه به اینکه هیچ نقطهای برای برقراری چنین رابطه دخولی وجود نداشت، احساس ناامیدی میکردم، تا اینکه توانستم نقطه لذتبخش دیگری (کانالهای اینگوینال) را کشف کنم.
الان دیگر خودم را بهخوبی میشناسم و میدانم که چطور پاسخگوی این نیازم باشم، و متوجه شدهام دلیل این مسئله میل جنسی پایین نبوده، بلکه نیازهای پاسخدادهنشدهٔ پینس زنانهام بوده است.
حالا از کجا به این موضوع پی بردم؟ سعی کردم نسبت به بدنم به شیوه متفاوتی بیاندیشم. درست است که مثل همیشه بدنم را زنانه میدانستم، اما علاوه بر این موضوع، سعی کردم بدنم را به چشم اندامهای مختلفی ببینم که هر یک از آنها برای خودش حرفی برای گفتن دارد – اندامهایی که میتوانند با مغزم صحبت کنند و نظرشان را بگویند.
از نظر من این روش، روشی کاملاً ترنسگونه است که بتوانیم درک کنیم بدن ما هم مستقل از مغزمان، نظر و عقیده خودش را دارد و میتواند تعیین کند که چه چیزی را میخواهد و چه چیزی را نمیخواهد.
عصبهایی که حس جنسی را به وجود میآورند، عصبهای اسپاینال هستند که با مغز ارتباط برقرار میکنند. کار این عصبها «ارسال» پیام به مغز است، نه «دریافت» فرمان از مغز.
البته افراد ترنس تنها افرادی نیستند که میتوانند چنین درکی از بدنشان داشته باشند. شنیدهام که افراد توانخواه، افراد مسن، و گاهی افراد چاق نیز راجع به بدنشان همینگونه صحبت میکنند. شاید دلیلش این باشد که بدنهای ما به شیوهای که دنیا از همه انتظار دارد، عمل نمیکنند، و همین موضوع نیز سبب شده تا بیشتر از بقیه سعی کنیم به پیامهای بدنمان گوش سپاریم.
بشخصه هیچگاه به زن ترنس دیگری دیکته نمیکنم که چه احساسی نسبت به ناحیه تناسلیاش داشته یا نداشته باشد، اما میخواهم شمایی را که در حال خواندن این مطلب هستید، چه زن ترنس باشید چه نباشید، دعوت کنم تا بیشتر به ندای بدنتان گوش سپارید.
اگر این کار را انجام دهید، متوجه میشوید که اعضای بدنتان به شما میگویند که نیاز به تغییر دارند یا نه، و چیزهایی را که تا به حال به اندازه کافی به آنها توجه نداشتهاید نیز به شما گوشزد میکنند.
امیدوارم بتوانید استراتژیهایی را برای برقراری ارتباط با بدنتان بیابید، و تا جای ممکن تلاش کنید با بدنتان همکاری نموده و سرکوبش نکنید.
به هر حال از قدیم هم گفتهاند که نادیده گرفتن خانمها (در اینجا، بدن زنانه) اصلاً کار خوبی نیست.
مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپترنسسنتر – شبکه اطلاعرسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org
Copyright © 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپترنسسنتر – شبکه اطلاعرسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved.