Source

وجود افراد ترنس تاییدکنندۀ ذات‌باوری جنسیتی نیست

مترجم: سعید.ش

امروزه دیگر بر کسی پوشیده نیست که حمایت از افراد ترنس یکی از اجزاء اصلی فمینیسم اینترسکشنال است.

با این حال یکی از سوالاتی که بشخصه مرتباً از سوی دوستان و همکاران خوش‌نیتم می‌شنوم این است که: «به نظرت افراد ترنس این ایده که می‌گوید مردان و زنان فقط باید در چهارچوب نقش‌های اجتماعی مشخصی زندگی کنند را تایید نمی‌کنند؟ به نظرت این مسئله به ذات‌باوری جنسیتی دامن نمی‌زند؟»

این سوال – همراه با شک و تردیدهایی که نسبت به موجودیت هویت‌های ترنس وجود داشته و سبب آزار و اذیت این جامعه می‌شود – احتمالاً به ذهن فعالان ترنسی که از شمّ سیاسی برخوردار بوده و روند ترنزیشن را طی کرده‌اند نیز خطور کرده است.

برای پاسخ به این سوال، ابتدا لازم است ذات‌باوری جنسیتی را تعریف کنیم:

ذات‌باوری جنسیتی ایده‌ای است که می‌گوید مردان و زنان از ویژگی‌هایی ذاتی، منحصربه‌فرد، و طبیعی برخوردار بوده به‌طوریکه براساس این ویژگی‌هاست که می‌توانند دو جنسیت مجزا داشته باشند.

این ویژگی‌ها نیز یا اغلب بیولوژیکی هستند یا جنسی، و غالباً به چشم دو قطب متضاد هم در نظر گرفته می‌شوند: مثلاً مردان قوی هستند، زنان ضعیف‌اند؛ مردان غالب‌اند، زنان مغلوب‌اند؛ مردان پینس دارند، زنان واژن دارند؛ مردان میل جنسی بالایی دارند، زنان مدام نیاز به ناز کشیدن دارند؛ و غیره و غیره.

مضحک است، نه؟

علاوه بر این موضوع، ذات‌باوری جنسیتی دو مقوله جنس و جنسیت را نیز با هم تلفیق می‌کند. یعنی در واقع جنس و جنسیت برای فردی که به ذات‌باوری جنسیتی باور دارد یکی است. طبق ایده ذات‌باوری جنسیتی، زن بودن فردی که با جسم منتسب به مردانه متولد شده (مثل زنان ترنس) محال است.

بعضی از افراد فکر می‌کنند که چون زنان و مردان ترنس بدن خود را زنانه‌تر یا مردانه‌تر می‌کنند، در واقع تاییدکننده ایده ذات‌باوری جنسیتی بوده و با سپری کردن روند ترنزیشن، در واقع جنس و جنسیت را با هم یکی می‌کنند.

اما واقعیت را بخواهید چنین برداشتی صحیح نیست، و مسئله به این سادگی که به نظر می‌رسد نیست.

در حقیقت کاملاً ممکن است که فردی هم دربرابر ذات‌باوری جنسیتی بایستد و هم روند ترنزیشن خود را طی کند – یا از فرد کوئیر دیگری که دارد ترنزیشن می‌کند حمایت کند.

💠روند ترنزیشن به‌خودی‌خود ذات‌باورانه نیست

همانطور که بالاتر نیز اشاره کردم، فرضیات بیولوژیکی و جنسی دو جزء اصلی ذات‌باوری جنسیتی بوده که با تعریفی که افراد از مرد یا زن در ذهن خود دارند درمی‌آمیزد (و نه زن و نه مرد بودن نیز اصلاً در این ایده جایگاهی ندارد).

یکی از جملات رایجی که افراد ترنس بر زبان می‌آورند این است که قصد دارند به «خود واقعی»شان تبدیل شوند.

اما نکته اصلی اینجاست که تلاش برای خود واقعی شدن با باور نادرست رایجی که می‌گوید مردان و زنان ترنس می‌خواهند به «جنس مخالف»شان تبدیل شوند یکی نیست.

تفاوت بین این دو جمله در عین ظریف بودن، بسیار مهم است.

جمله اول می‌گوید که افراد ترنس همین حالا هم مرد، زن، یا غیرباینری هستند و با طی کردن پروسه ترنزیشن صرفاً می‌خواهند واقعیت وجودی خویش را بهتر ابراز کنند.

اما جمله دوم می‌گوید که هویت افراد ترنس تا وقتی که بدن‌هایشان را تغییر نداده باشند، هیچ ارزش و اعتباری ندارد. این جمله واقعیت زندگی افراد ترنس را با دیدی همسوجنسیت‌زده می‌نگرد.

وقتی چنین تعریف اشتباهی از پروسه ترنزیشن افراد ترنس ارائه شده است، واضح است که اینگونه برداشت می‌کنیم که پروسه ترنزیشن ذاتاً ذات‌باورانه است؛ چرا؟ چون این پروسه به شیوه نادرستی به ما معرفی شده و به عنوان پروسه‌ای ذات‌باورانه به تصویر کشیده شده است.

پروسه «خود واقعی» شدن مراحل مختلفی دارد. یکی از رایج‌ترین مراحلش اینگونه است که فرد خودش را از ابراز جنسیتی که با توجه به شکل بدنش از او انتظار می‌رفته رها می‌کند، و ابراز جنسیتی دیگری را می‌پذیرد که با آن راحت‌تر است.

یکی دیگر از مراحل این پروسه نیز اینگونه است که بعضی از افراد در جسم خود تغییراتی ایجاد می‌کنند تا با آن بیشتر احساس راحتی کنند، و بدین‌ترتیب بدن خود را به بهترین شکل ممکن با خود واقعی‌شان متناسب می‌کنند.

هر دوی این مراحل، ایده‌ای که می‌گوید انسان‌ها به صورت دائمی و بیولوژیکی با جنسیت‌شان گره خورده‌اند را در هم می‌شکنند، و در عین حال حق اختیار افراد بر بدن خویش را تصدیق می‌کنند.

پروسه ترنزیشن طبعاً غیرذات‌باورانه است، چون از ایده‌ای که می‌گوید بدن باید طبق چیزی که «طبیعتاً» طراحی شده عمل کند، سرپیچی می‌کند.

پروسه ترنزیشن تصوراتی را که می‌گویند بدن‌های ما سرنوشت از پیش تعیین‌شده‌ای دارند انکار می‌کند، و نه تنها به برساخت‌های اجتماعی که حول جنسیت و بدن‌های ما شکل گرفته دامن نمی‌زند، بلکه آنها را پس می‌زند.

💠افراد ترنس متنوع‌اند

یکی دیگر از دلایل اصلی که نشان‌دهنده غیرذات‌باورانه بودن پروسه ترنزیشن است، این است که همه افراد ترنس مثل و مانند هم نبوده و نیازهای یکسانی ندارند.

اینگونه نیست که هر فردی بخواهد طی پروسه ترنزیشن، کل بدنش را تغییر بدهد.

بعضی از فعالان حوزه ترنس نیز در تلاش‌اند تا ایده رادیکالی را جا بیاندازند که می‌گوید زنان ترنس می‌توانند عاشق بدن‌هایشان باشند، و نباید احساس کنند که مجبورند بدن خود را تغییر بدهند.

افراد ترنس از گذشته تا کنون، همواره درباره بدن‌هایشان، نسبت دادن جنسیت به آنها، و اهمیت و معنای پروسه ترنزیشن جسمی با هم صحبت کرده و می‌کنند. و در حقیقت افراد ترنس از گذشته تا کنون، از انتظارات جنسیتی که حول بدنشان شکل گرفته سرپیچی کرده و می‌کنند.

علاوه بر موارد فوق، وقتی می‌گوییم پروسه ترنزیشن ذات‌باورانه است، عملاً داریم تنوع افرادی که قدم در پروسه ترنزیشن گذاشته‌اند را نیز نادیده می‌انگاریم.

بعضی از زنان ترنس، بوچ هستند.

بعضی از مردان ترنس، فم هستند.

بعضی از افراد ای‌جندر (بی‌جنسیت) و غیرباینری نیز قدم در پروسه ترنزیشن می‌گذارند.

این هویت‌ها و ابرازهای جنسیتی به‌خودی‌خود نه تنها انتظاراتی که براساس ایده ذات‌باوری جنسیتی شکل گرفته را رد می‌کنند، بلکه اتفاقاً برساخت‌های جنسیتی، نقش‌های جنسیتی، و انتظارات جنسیتی باینری‌محور را نیز پس می‌زنند.

اگر فردی تصمیم بگیرد تغییراتی را در بدنش به وجود آورد – یا از حق اختیار افراد بر بدن خودشان دفاع کند – معنایش این نیست که دارد از ذات‌باوری جسیتی دفاع می‌کند!

اتفاقاً برعکس، او باعث می‌شود تا گزینه‌ها و فرصت‌های بیشتری در اختیار مردم قرار گیرد تا آنها هم بتوانند خودشان را به شیوه غیرذات‌باورانه‌ای هویت‌یابی نموده یا ابراز کنند. کار او باعث می‌شود تا مردم بتوانند جنسیت‌های خود را آنگونه که مایل‌اند ابراز کنند و تغییراتی را که مایل‌اند در بدن خود ایجاد کنند و احساس نکنند که در کلیشه‌ها و انتظارات جنسیتی یا بدن اشتباهی به دام افتاده‌اند.

و از همه‌چیز مهم‌تر این‌که، کار او درباره سیستم باینری‌انگاری جنسیتی و نسبت دادن جنسیت به کودکان روشنگری می‌کند و مشکل‌دار بودن این سیستم را به مردم می‌نمایاند.

💠بسیار خوب، قبول دارم که این مسئله شاید کمی هم ذات‌باورانه باشد

در دو بخش قبلی مقاله توضیح دادم که ذات‌باوری جنسیتی ایده‌ای مسموم است، و نشان دادم که هدف اصلی پروسه ترنزیشن، دامن زدن به ذات‌باوری‌ جنسیتی نیست.

ذات‌باوری جنسیتی – به شیوه‌ای که بالاتر تعریفش کردم و جامعه درکش می‌کند – مفهومی کاملاً بیهوده بوده و مقصر اصلی بیشتر ظلم و سرکوب‌های جنسیتی است که در فرهنگ ما نسبت به مردم روا داشته می‌شود.

تنها کافی است به هویت‌های ما نگاهی بیاندازید تا متوجه تفاوت آنها با هنجارهای اجتماعی پیرامونمان بشوید. افراد ترنس به‌خودی‌خود مثال نقضی برای ایده ذات‌باوری جنسیتی بوده و نشان می‌دهند که این ایده قانون طبیعت نیست.

جولیا سرنو، زیست‌شناس و فعال کوئیر-فمینیست در کتابش با عنوان «طرد شده: فراگیر ساختن جنبش‌های فمینیستی و کوئیر» درمورد برداشتی که از ذات‌باوری جنسیتی براساس هویت خودش دارد توضیح می‌دهد. ایشان ابتدا با مقایسه دوگانه طبیعت مقابل تربیت، نواقص این ایده که می‌گوید جنسیت فقط از روی ژنتیک قابل تشخیص است را نشان می‌دهد و می‌گوید:

«اگر قرار باشد کسی که از لحاظ ژنتیکی مذکر است به صورت اتوماتیک هویت مرد و ابراز جنسیتی مردانه داشته و منحصراً نسبت به زنان کشش داشته باشد، پس چرا من (که از لحاظ ژنتیکی مذکر بوده‌ام)، زنی ترنسکشوال، بایسکشوال، فم و تام‌بوی هستم؟»

خلاصه کلام این‌که، اگر ذات‌باوری جنسیتی قانون محض بود، هویت‌های جندرکوئیر نباید وجود خارجی می‌داشتند!

مشکلاتی که ذات‌باوری جنسیتی برای زنان و افراد غیرباینری به وجود آورده باعث شده تا بسیاری از این افراد به ایده «تصنع‌گرایی جنسیتی» روی آورند، یعنی جنسیت (هویت جنسیتی) را منحصراً برساخته‌ای اجتماعی بدانند.

چون به هر حال هنجارهای جنسیتی هم از فرهنگی به فرهنگ دیگر متغیر هستند، و مثلاً هنجارهایی که در یک جامعه جا افتاده نمی‌توانند فرد دیگری که در جامعه دیگری زندگی می‌کند را به صورت دقیق توصیف کنند، و از همین رو نمی‌توانیم هنجارهای جنسیتی را طبیعی یا ذاتی بدانیم.

با این حال سرنو با این ایده که می‌گوید جنسیت (هویت جنسیتی) منحصراً پدیده‌ای اجتماعی است نیز موافق نیست. وی سناریوهایی را از تجربه زیستهٔ افرادی بازگو می‌کند که با جسم منتسب به مردانه متولد شده بودند اما به‌خاطر مبهم بودن شکل ناحیه تناسلی‌شان یا آسیبی که در اثر ختنه به آلت تناسلی‌شان وارد شده بود، به توصیه پزشکان به عنوان یک زن بار آمده بودند، با این حال این کودکان وقتی بزرگ‌تر شده بودند خود را به عنوان مرد هویت‌یابی نموده یا خصوصیات «مرسوم مردانه»ای را از خود بروز داده بودند.

وی همچنین توضیح می‌دهد که ایده تصنع‌گرایی جنسیتی با تجربه‌ای که خودش از جنسیتش (هویت جنسیتی‌اش) داشته همخوانی ندارد، و برای بیان این موضوع از استدلالی مشابه با استدلال فوق استفاده می‌کند و می‌گوید:

«اگر جامعه‌پذیری همه ما را شستشوی مغزی داده که مردانی مردانه و دگرجنسگرا و زنانی زنانه و دگرجنسگرا شویم، پس چطور می‌خواهید وجود زنان ترنسکشوال بایسکشوال فم و تام‌بویی چون من را توجیه کنید؟»

سرنو نتیجه‌گیری می‌کند که برای این معما فقط یک توضیح وجود دارد: جنسیت (هویت جنسیتی) نه ذات‌باورانه است و نه تصنع‌گرایانه، بلکه هم ذات‌باورانه است و هم تصنع‌گرایانه، و بسته به هر فرد، هم می‌تواند کمی ذات‌باورانه باشد و هم کمی تصنع‌گرایانه. وی این مبحث را «مدل جامع‌نگرانه‌ای از جنسیت» نام‌گذاری می‌کند.

بنابراین درست است که بیولوژی و جامعه‌پذیری منحصراً به ما دیکته نمی‌کنند که در آینده چه کسی می‌شویم یا چگونه خود را هویت‌یابی می‌کنیم، اما در عین حال شواهدی هم وجود دارد که نشان می‌دهد هر دو عامل به صورت همزمان و پیچیده ما را به سمت و سوهایی هدایت می‌کنند.

بنابراین از همین جا درمی‌یابیم که هر فرد ترنسی می‌تواند تعریف خودش را از این مبحث داشته باشد – و البته هر فرد ترنسی هم فعال در حوزه ترنس نیست که به این مسائل بیاندیشد.

***

ذات‌باوری جنسیتی مبحث پیچیده‌ای است، به‌طوریکه از یکسو به سکسیسم (جنسیت‌زدگی) و ترنس-آنتاگونیسم (نوعی ترنس‌ستیزی) اعتبار می‌بخشد، و از سوی دیگر موضوعی است که با توجه به شواهد برای بعضی از افراد کاملاً بی‌معنا و مفهوم نیست.

یافتن حد وسط بین بدن‌هایمان و تاثیرات فرهنگمان همواره یکی از مهم‌ترین مباحث فمینیسم بوده است – و سیاست‌های مربوط به پروسه ترنزیشن نیز بی‌ربط به این مبحث نیست.

ناگفته نماند که دفاع از حقوق افراد ترنس و حمایت از آنها با به رسمیت شناختن تنوع جامعه ترنس امری غیرذات‌باورانه بوده، و تنها نتیجه‌ای که می‌تواند از آن حاصل شود این است که فرصت‌های بیشتری در اختیار مردم قرار گیرد تا بتوانند به کشف جنسیت‌های خود بپردازند و جامعه‌ای بسازند که در آن، تنوع‌های تجربیات انسانی تماما محترم شمرده شود.

مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپ‌ترنس‌سنتر – شبکه اطلاع‌رسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org

مرجع

Copyright © 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپ‌ترنس‌سنتر – شبکه اطلاع‌رسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved.