Source

شش باور نادرست رایج درمورد هویت‌یابی به عنوان فردی ترنس

مترجم: سعید.ش

وقتی بچه بودم، درباره بدنم، هویت جنسیتی‌ام، و سکشوالیتی‌ام خیلی سردرگم بودم.

من با نوعی معلولیت بزرگ شدم و همیشه لب مرز هویت‌یابی به عنوان کوئیر و/یا ترنس زندگی می‌کردم. سوالات بسیاری در سرم می‌چرخید. می‌خواستم بدانم خود واقعی‌ام کیست؟ و چگونه می‌خواهم خودم را هویت‌یابی کنم؟

از وقتی که کم‌سن‌وسال بودم، با ملال جنسیتی دست‌به‌گریبان بودم، اما در عین حال احساس می‌کردم که اجازه ندارم خودم را به عنوان فردی ترنس هویت‌یابی کنم، چون دلم می‌خواست دامن بپوشم و از بابت مصرف تستسترون هم مطمئن نبودم.

آن موقع متوجه نبودم که داشتم طبق پیام‌های سمی که از طرف جامعه دریافت کرده بودم رفتار می‌کردم. این پیام‌های سمی هویت مرا به عنوان فردی کوئیر/ترنس و توان‌خواه از هر سمت‌وسویی احاطه کرده بود.

برای اولین‌بار در «دنیای واقعی» – نه از طریق اینترنت – به عنوان فردی ترنس آشکارسازی کردم، و این موضوع را با دوست‌دخترم در میان گذاشتم. آشکارسازی من به عنوان فردی ترنس، سرآغاز پروسه یادگیری برای هر دویمان بود. آن‌موقع به دوست‌دخترم گفتم که می‌خواهم پروسه ترنزیشن اجتماعی را سپری نموده و کمی هم در پروسه ترنزیشن پزشکی قدم بگذارم.

وقتی می‌خواستم موهای بلندم را کوتاه کنم، دوست‌دخترم همراهم آمد. وقتی تنها بودیم، مرا با ضمائر و اسم‌های جدید خطاب می‌کرد و با هم تمرین می‌کردیم.

علارغم این‌که جامعه ترنس و پارتنرم از من حمایت فوق‌العاده‌ای به عمل آوردند، همچنان نمی‌توانستم در ذهنم خودم را به یک هویت جنسیتی محدود کنم. وقتی در ذهنم تصور می‌کردم که می‌خواهم به عنوان فردی ترنس برای دیگران آشکارسازی کنم، خودم را تصور می‌کردم که دارم به سختی از ترنس بودنم «دفاع» می‌کنم.

تا همین چند وقت اخیر متوجه این موضوع نبودم که پیام‌های سمی بسیاری را – درباره جامعه ترنس، افراد جندرفلوید و غیرباینری، باینری‌انگاری جنسیتی، زنان و افرادی که با جسم منتسب به زنانه متولد شده‌اند – درونی‌سازی کرده‌ام. و همین مسئله سبب شده بود تا به سختی بتوانم هویت جنسیتی‌ام را در آغوش بکشم.

و این جامعه بود که مسبب سردرگمی من شده بود – نه حسی که از درون نسبت به جنسیتم داشتم.

در این مقاله به چند باور نادرستی می‌پردازم که برای تصدیق و معتبر دانستن هویتم به عنوان فردی ترنس و غیرباینری، باید آنها را از ذهنم پاک می‌کردم.

❌🔳باور نادرست 1. من تنها در صورتی می‌توانم ترنس باشم که بخواهم مراحل ترنزیشن اجتماعی یا پزشکی را پشت سر بگذارم

من تا مدت‌ها با خودم در کشمکش بودم تا بتوانم ترنس بودنم را بپذیرم و در آغوش بگیرم. دلیل اصلی‌اش این بود که فکر می‌کردم پروسه ترنزیشن باید به شیوه خاصی سپری شود.

در دوران کودکی و نوجوانی، می‌دانستم که فردی کوئیر هستم. و درباره هویت جنسیتی و ملال جنسیتی نیز سوالاتی داشتم. حس می‌کردم ترنس هستم، اما پیام‌های بسیاری که از طرف رسانه‌ها دریافت کرده بودم به نشان داده بود که «ترنسجندر» بودن آداب‌ورسوم و چهارچوب‌های خاص خودش را دارد.

رسانه‌ها می‌گویند که افراد ترنس از بدو تولد می‌دانند که جنسیتی که به آنها نسبت داده شده، جنسیت واقعی آنها نیست. یعنی افراد ترنس از بدو تولد تمامی هنجارهای فرهنگی و اجتماعی مرتبط با آن جنسیت را پس می‌زنند.

رسانه‌ها تجربه زیسته افراد ترنس را نیز به صورت مسیری مستقیم و کلیشه‌ای بیان می‌کنند و می‌گویند که افراد ترنس «علائم» پس زدن جنسیت نسبت داده شده به خود را آشکارا ابراز می‌کنند، به عنوان جنسیت مخالف‌شان ظاهر می‌شوند، و معمولاً خود را به شیوه‌ای نسبتاً کلیشه‌ای و باینری ابراز می‌کنند. و این‌که افراد ترنس تقریباً همیشه به دنبال انجام پروسه ترنزیشن اجتماعی و پزشکی نیز هستند.

افراد ترنس غیرباینری به‌ندرت ممکن است در رسانه‌ها نشان داده شوند. من هیچ‌وقت کسی را ندیدم که خودش را به عنوان فردی ترنس هویت‌یابی کرده باشد و برای اشاره به خود از ضمائر خنثی‌جنسیتی، یا از همان ضمائری که در بدو تولد به او نسبت داده شده استفاده کند. شخصیت‌های ترنس در بیشتر رسانه‌ها به گونه‌ای نمایش داده می‌شوند که گویا همواره به فکر پروسه ترنزیشن پزشکی هستند. هیچ‌وقت در رسانه‌ها از افراد ترنس پرسیده نمی‌شود که آیا اصلاً تمایل به ترنزیشن پزشکی دارند، یا اصلا امکان دسترسی به خدمات پزشکی را دارند یا نه.

من بعد از مدت‌ها تفکر، بالاخره به این نتیجه رسیدم که نیازی به طی کردن پروسه ترنزیشن پزشکی ندارم. من از لحاظ جسمی و فکری توان‌خواه هستم، و به‌خاطر وضعیت سلامتی خاصی که دارم، نمی‌توانستم با ریسک عوارض و مشکلات مربوط به اقدامات پزشکی مختلف به‌راحتی کنار بیایم.

تنها مداخله پزشکی که برای «اثبات» ترنس بودنم انجام دادم، مصرف دائمی قرص‌های ضدبارداری به صورت چرخه‌ای بود – الان شش سالی می‌شود که پریود نشده‌ام. این انتخاب خودم بود و صرف‌نظر از تسکین ملال جنسیتی‌ام، مزایای دیگری را هم از لحاظ پزشکی برایم به ارمغان آورد.

به دلایلی که گفتم، همیشه نگران این موضوع بودم که نکند واقعاً ترنس نباشم، چون اصلاً دلم نمی‌خواست هورمون درمانی یا جراحی کنم، مگر این‌که دچار وضعیت پزشکی خاصی می‌شدم که جراحی کردن یا مصرف هورمون تنها چاره‌ام می‌شد. (من سابقه خانوادگی سرطان پستان و تخمدان دارم، و قبول دارم که اگر روزی مجبور شوم به‌خاطر کاهش ریسک سرطان، سینه‌ها یا تخمدان‌هایم را تخلیه کنم، از این بابت ناراحت نمی‌شوم.)

من برای در آغوش گرفتن هویت ترنسم در کشمکش بودم، چون احساس می‌کردم که به اندازه کافی ترنزیشن نکرده‌ام.

طی کردن پروسه ترنزیشن، یک انتخاب است. این تصمیم فقط و فقط بر عهده خود فرد ترنس است که صرف‌نظر از هویت جنسیتی‌اش، بخواهد در پروسه ترنزیشن – اجتماعی یا پزشکی – قدم بگذارد یا نه، و اگر کسی بخواهد در این پروسه قدم بگذارد، مجدداً انتخاب با خود اوست که پروسه ترنزیشن خویش را چگونه و تا کجا پیش ببرد.

پروسه ترنزیشن مسیری خطی و مستقیم ندارد، و مثل بیشتر جنبه‌های زندگی، در قالب‌های مشخصی که در فیلم‌ها یا تلویزیون نشان داده می‌شود، نمی‌گنجد.

❌🔳باور نادرست 2. افراد ترنسی که با جسم منتسب به زنانه متولد شده‌اند، اگر به انتخاب خودشان ظاهر و پوشش زنانه‌ای را برگزینند، ترنس محسوب نمی‌شوند

من سال‌ها چه در جمع و چه در خلوت، خودم را فردی سیسجندر (غیرترنس) می‌نامیدم، چون ظاهر فَم‌گونه (منتسب به زنانه)ای داشتم. افراد دیگری که مرا نمی‌شناختند نیز معمولاً هویت مرا حدس زده و جنسیت زن را به من نسبت می‌دادند.

صرفاً به‌خاطر این‌که در کلیشه‌ها و تصورات دیگران از «زن» بودن می‌گنجیدم، اغلب احساس می‌کردم که نمی‌توانم خودم را به عنوان فردی ترنس یا غیرباینری هویت‌یابی کنم، حتی با وجود این‌که عنوان ترنس یا غیرباینری را تصدیق‌کننده خود واقعی خویش می‌دانستم.

من دامن می‌پوشیدم. موهایم را بلند می‌گذاشتم. ریزنقش بودم، و در نتیجه معمولاً در چشم دیگران به عنوان یک زن به نظر می‌رسیدم. به همین دلایل اغلب احساس می‌کردم که ملال جنسیتی – و هویت‌یابی درونی‌ام – اهمیتی ندارند.

من نامی را برای خویش برگزیدم که طبق کلیشه‌های جنسیتی نامی منتسب به زنانه محسوب می‌شد، و با ضمائر اشاره به خانم‌ها نیز هیچ مشکلی نداشتم. به همین دلیل دیگران به‌راحتی مرا با زنی سیسجندر به اشتباه می‌گرفتند.

مدت‌ها به طول انجامید تا این باور نادرست را از سرم بیرون کردم. واقعیت این است که: ترنس بودن هیچ روش صحیح یا غلطی ندارد. ترنس بودن راه و روش یکتایی ندارد. اگر احساس می‌کنید ترنس هستید، پس ترنس هستید.

سال‌ها فکر می‌کردم که برای ترنس بودن حتماً لازم است ظاهر آندروجین‌گونه مرسومی داشته باشم، به‌خصوص با توجه به این‌که تصمیم گرفته بودم که پروسه ترنزیشنم را طبق کلیشه‌های مرسوم طی نکنم.

وقتی موهایم را کوتاه کردم، احساس کردم که ترنس بودنم بیشتر از قبل معتبر شده و به نوعی به حساب آمده – حتی با وجود این‌که فقط موهایم را کوتاه کرده بودم. وقتی تصمیم گرفتم که دوباره موهایم را بلند بگذارم (نه به‌خاطر این‌که خودم را ترنس نمی‌دانستم، نه، بلکه به‌خاطر این‌که از نظر خودم با موهای بلند و چتری زیباتر به نظر می‌رسیدم)، دوباره با همین کشمکش مواجه شدم که آیا واقعاً ترنس هستم یا نه؟

بعضی از دوستان و اعضای خانواده‌ام که خودشان را زن هویت‌یابی می‌کنند، موهایشان را کوتاه می‌کنند یا حتی از ته می‌تراشند، بدون این‌که به عنوان فردی ترنس یا جندرکوئیر آشکارسازی کنند. هویت‌های جنسیتی آنها کاملاً معتبر است، همانطور که هویت جنسیتی من معتبر است.

شاید من نخواهم پروسه ترنزیشن اجتماعی یا پزشکی را طبق انتظارات بیشتر افراد پیش ببرم، اما واقعیت این است که من هر روز با ملال جنسیتی دست به گریبانم، و واژه «زن» را نیز تصدیق‌کننده خود واقعی‌ام نمی‌دانم.

دلم می‌خواهد تمامی جنبه‌های زنانگی، مردانگی، و هر چیزی که مابین زنانگی و مردانگی وجودم هست را آشکارا کاوش کنم، بدون این‌که بخواهم نگران گنجیدن یا نگنجیدن در قالب‌هایی باشم که از افراد ترنس انتظار می‌رود.

❌🔳باور نادرست 3. اگر برای اشاره به خودم از ضمائر خنثی جنسیتی استفاده نکنم، نمی‌توانم خودم را غیرباینری هویت‌یابی کنم

من کاملاً می‌فهمم که چرا بسیاری از افراد از ضمائر خنثی‌جنسیتی استفاده می‌کنند. خودم هم به استفاده از این ضمائر اندیشیده‌ام، و آنها را با اسمم همراه کرده‌ام تا ببینم که برایم صدق می‌کنند یا نه.

در نهایت به این نتیجه رسیدم که از این‌که بخواهم ضمائر اشاره به زنان را برای خودم به کار ببرم، احساس بدی پیدا نمی‌کنم، و این ضمائر فعلاً برایم صدق می‌کنند. فعلاً تصمیم ندارم که از ضمائر خنثی‌جنسیتی برای اشاره به خودم استفاده کنم، و از دوستان و اعضای خانواده‌ام نیز نخواسته‌ام که مرا با ضمائر خنثی‌جنسیتی خطاب کنند.

به همین دلیل همیشه نگران این مسئله بودم که نکند زیر چترهای ترنس یا غیرباینری قرار نگیرم.

همیشه با خودم فکر می‌کردم که اگر کسی نخواهد قدم در پروسه ترنزیشن اجتماعی یا پزشکی بگذارد، حداقل باید برای اشاره به خودش از ضمائر خنثی‌جنسیتی استفاده کند و خودش را آشکارا به شیوه‌ای آندروجین‌گونه ابراز کند تا «ترنس واقعی» محسوب شود.

این هم یکی دیگر از پیام‌های سمی بود که باید از ذهنم بیرون می‌کردم.

با توجه به این‌که ترنس بودن هیچ روش درست یا غلطی ندارد، متوجه شدم که اگر احساس می‌کنم ترنس هستم، پس ترنس هستم.

وقتی می‌گوییم هویت افراد ترنس به شرطی معتبر است که این افراد از چهارچوب‌ها و قوانین مشخصی پیروی کنند، عملاً داریم مجدداً به باینری‌انگاری جنسیتی دامن می‌زنیم، و افراد ترنس را در قالب نقش‌های جنسیتی از پیش تعیین‌شده‌ای می‌گنجانیم.

من فعلاً از ضمائر اشاره به جمع برای اشاره به خودم استفاده نمی‌کنم. شاید روزی تصمیم بگیرم که از این ضمائر برای اشاره به خودم استفاده کنم، اما فعلا با ضمائر اشاره به خانم‌ها راحت هستم، و همچنان ترنس نیز هستم و هویتم نیز معتبر است.

❌🔳باور نادرست 4. من نمی‌توانم هم توان‌خواه باشم، هم کوئیر، و هم ترنس

من این جمله را قبلاً شنیده‌ام: «این همه هویت به حاشیه رانده شده برای یک نفر خیلی زیاد است! حتماً دوست داری خیلی خاص به نظر برسی. المپیک سرکوب به راه انداخته‌ای؟»

تا مدتی فکر می‌کردم که نمی‌توانم خودم را به عنوان فردی ترنس هویت‌یابی کنم، چون در این صورت هویت‌های به حاشیه رانده شده بسیاری را از آن خود می‌کنم، و این مسئله باعث می‌شود تا آنقدر متفاوت شوم که طبق گفته بسیاری از افراد، حتی دیگر اجازه وجود داشتن هم نداشته باشم.

دوست‌دخترم (که بایسکشوال، لاتینکس و هیسپانیک است) اغلب به شوخی می‌گوید که احتمالاً باید یک «اسب تک‌شاخ» باشم.

من توان‌خواه و کوئیر هستم، و چند سالی می‌شود که این دو هویتم را برای دیگران آشکار ساخته‌ام. من در فقر بزرگ شده‌ام و این مسئله روی تک‌تک تصمیماتم تاثیر گذاشته است (از جمله تصمیم برای طی کردن پروسه ترنزیشن پزشکی، که حتی با پوشش بیمه هم پروسه هزینه‌بری است). و علاوه بر همه این موارد، من خودم را روی طیف ای‌سکشوال (هیچ‌جنس‌گرا) نیز هویت‌یابی می‌کنم.

به همین دلیل اغلب احساس می‌کردم که به اندازه کافی به حاشیه رانده شده‌ام و دیگر لازم نیست هویت دیگری را نیز به کلکسیون هویت‌های سرکوب شده‌ام بیافزایم.

اما واقعیت این است که: من بدون‌شک فردی ترنس هستم. من از سن کم خودم را ترنس هویت‌یابی می‌کردم و با وجود این‌که معنای ترنس بودن را نمی‌دانستم، و نمی‌دانستم که با این موضوع باید چه کار بکنم، هویتم معتبر بوده و از اعتبار ترنس بودنم کاسته نشده است.

توان‌خواه و کوئیر بودن (کوئیر؛ واژه‌ای که آن را گاهی هم برای اشاره به هویت جنسیتی و هم برای اشاره به گرایش جنسی‌ام به کار می‌برم) باعث نمی‌شود که نتوانم ترنس باشم. اینها هویت‌های متقاطعی هستند که تجربه زیسته مرا شکل داده‌اند.

❌🔳باور نادرست 5. من نمی‌توانم خودم را ترنس هویت‌یابی کنم، چون نام منتسب به زنانه‌ای را برای خود برگزیده‌ام

چند سال پیش، پروسه تغییر نام اجتماعی و قانونی را طی کردم. من در تمام عمرم از اسمم متنفر بودم و هیچ احساس تعلقی نسبت به آن نداشتم (یادم می‌آید اولین باری که تقاضای تغییر قانونی نامم را داشتم، هفت ساله بودم)، و تصمیم گرفتم که نامم را عوض کنم.

با وجود این‌که تغییر نامم و همینطور احساسی که نسبت به آن داشتم، هویت ترنس بودن (و همینطور هویت توان‌خواه بودن و نجات‌یافته از تجاوز جنسی بودنم) را نیز در بر گرفته بود، کاملاً احساس غریبی می‌کردم، چون نامی که انتخاب کرده بودم نامی خنثی‌جنسیتی یا متسب به مردانه نبود، بلکه نامی منتسب به زنانه بود.

اسامی، درست مثل مو و لباس، ذاتاً جنسیت‌دار نیستند. این جامعه است که به ما دیکته کرده که چه نام‌هایی مختص چه جنسیت(ها)یی است – و این مسئله نیز از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت بوده و مدام در حال تغییر است.

با این حال به‌خاطر پیام‌های سمی که ذهنم را اشغال کرده بودند، با خودم فکر می‌کردم که چون نامی منتسب به زنانه برای خودم انتخاب کرده‌ام، دیگر نمی‌توانم خودم را به عنوان فردی ترنس هویت‌یابی کنم. احساس می‌کردم مهر تاییدی بر ترنس نبودنم زده شده است و با خودم فکر می‌کردم که: «خوب، حالا که این کار را کرده‌ام دیگر ترنس محسوب نمی‌شوم و بنابراین طی کردن پروسه ترنزیشن اجتماعی و پزشکی نیز هرگز انتخاب من نخواهد بود. چه حالا، چه در آینده.»

همچنین احساس می‌کردم که نمی‌توانم راجع به تغییر نامم در فضاهای مخصوص افراد ترنس صحبت کنم یا درباره حس خوبی که نسبت به نامم در خود احساس می‌کردم به آنها چیزی بگویم. احساس می‌کردم نمی‌توانم به عنوان فردی ترنس، ادعا کنم که تغییر نامم تصدیق‌کننده خود واقعی‌ام بوده، چون ضمائرم را نیز تغییر نداده بودم.

احساس می‌کردم که اگر بخواهم در فضاهای مخصوص افراد ترنس صحبت کنم یا خودم را ترنس هویت‌یابی کنم، دیگران مرا به چشم ترنس‌نما یا فردی سیسجندر می‌نگرند که از معنای ترنس بودن هیچ نمی‌داند.

همانطور که موها، پوشش، و سایر مشخصه‌های هویتی که به جنسیت خاصی نسبتشان می‌دهیم جزء برساخت‌های اجتماعی محسوب می‌شوند، نسبت دادن نام‌ها به جنسیت‌های مختلف نیز نوعی برساخت اجتماعی به حساب می‌آید که در واقع بخشی از سیستم بزرگتر باینری‌انگاری جنسیتی است.

یکی از جنبه‌های فعالیت من، رهایی از ایده جنسیت‌دار بودن نام‌هاست – یعنی می‌خواهم دیگر از لفظ آقا یا خانم طبق حدس و گمان برای اشاره به فردی استفاده نشود (مگر این‌که خود آن فرد مشخصاً این الفاظ را برای اشاره به خودش به کار برده باشد)، به جای حدس و گمان و نسبت دادن عناوین به افراد، ضمائری که برای اشاره به خودشان به کار می‌برند از آنها پرسیده شود، و دیدگاهی که می‌گوید هر نامی مختص جنسیت خاصی است نیز برچیده شود.

❌🔳باور نادرست 6. اگر نخواهم مرد باشم، پس نمی‌توانم ترنس باشم

در دوران کودکی و نوجوانی، بزرگترین دلیلی که به‌خاطرش احساس می‌کردم ترنس هستم، احساس ملال جنسیتی شدیدی بود که نسبت به بدنم داشتم. بیشتر حس ناراحتی و پریشانی‌ام مربوط به بیولوژی و جسمم می‌شد، نه آنچه که در جامعه براساس جنسیتی که به من نسبت داده شده بود از من انتظار می‌رفت.

من خیلی خوش‌شانس بودم که توسط والدینی فمینیست و توان‌خواه رشد یافتم، که به من آموختند هنجارهای اجتماعی را پس بزنم. والدینم با ابراز جنسیتی‌ام به هر صورتی که می‌بود، هیچ مسئله‌ای نداشتند.

وقتی داشتم به این موضوع فکر می‌کردم که برای عموم مردم به عنوان فردی ترنس آشکارسازی کنم، مانع بزرگی را بر سر راهم احساس می‌کردم. من واقعاً به باینری‌انگاری جنسیتی باور نداشتم، و اصلاً دلم نمی‌خواست «مرد» باشم.

در امریکا (و همینطور بسیاری از دیگر کشورها)، مردانگی سمی از لحاظ اجتماعی برای مردان جا افتاده است. وقتی برای اولین‌بار کم‌کم شروع به پذیرش هویت جنسیتی‌ام کرده بودم، نمی‌دانستم که برای این مسئله (مردانگی سمی) نامی وجود دارد، با این حال این مسئله روی توانایی‌ام برای آشکارسازی و احساس معتبر دانسته شدنم به عنوان فردی ترنس، تاثیر گذاشته بود.

من با ملال جنسیتی دست‌به‌گریبان بودم، و دلم می‌خواست نامم را از لحاظ اجتماعی و قانونی تغییر بدهم، خودم را غیرباینری هویت‌یابی کرده، و آن‌موقع تمایل نسبی برای قدم گذاشتن در مسیر ترنزیشن پزشکی نیز داشتم. من احساس نمی‌کردم که زن هستم، اما در عین حال می‌دانستم که نمی‌خواهم مرد باشم.

مرد بودن در جامعه امریکا با توجه به تاثیر مردانگی سمی روی جامعه، به این معنا بود که ناچاراً باید دور بسیاری از چیزهایی را که عاشق‌شان بودم خط می‌کشیدم. چیزهایی مثل گریه کردن در مواقعی که احساس ناراحتی می‌کردم، ابراز کردن احساساتم، ایفا کردن نقش مراقب و پرستار، دامن پوشیدن، مو بلند گذاشتن (بدون این‌که هیپی خطاب شوم!)، ابراز کردن شور و شوق فراوان در مواقع خوشحالی، یا ابراز کردن صمیمیت به لحاظ فیزیکی.

من یکی از طرفداران پروپاقرص نوازش کردن و در آغوش گرفتن هستم، لباس‌های منتسب به زنانه بسیار رنگارنگی می‌پوشم، و زرق‌وبرق رنگ مورد علاقه من است – به همین دلیل فکر می‌کردم بدون‌شک فردی ترنس نیستم. نکته مهمی که آن‌موقع متوجه نبودم، این بود که من با هویت‌یابی به عنوان یک مرد یا فردی غیرباینری هیچ مشکلی نداشتم. من صرفاً با مردانگی سمی شایع در فرهنگمان مشکل داشتم.

وقتی به این موضوع پی بردم، تلاش کردم هر چیزی را که به نوعی به باینری‌انگاری جنسیتی مربوط می‌شد کنار بگذارم. کلیشه‌های مردانگی و زنانگی که نسبت به آنها علاقه‌مند یا بی‌علاقه بودم را کنار گذاشته و سپس از خودم پرسیدم که آیا هنوز هم احساس می‌کنم فردی ترنس هستم؟ آیا خودم را به عنوان فردی ترنس و غیرباینری هویت‌یابی می‌کنم؟

پاسخم مثبت بود. هویت واقعی‌ام را در آغوش کشیدم، و مردانگی سمی را نیز پس زدم.

***

پیام‌های سمی که هر روزه درباره جنسیت‌دار بودن مسائل مختلف دریافت می‌کنیم، روی همه ما – صرف‌نظر از این‌که خودمان را با چه جنسیتی هویت‌یابی کنیم – تاثیر می‌گذارند. اولین قدم برای برچیدن پیام‌های سمی این است که ادبیاتی همه‌شمولی و فراگیر را جایگزین ادبیات جنسیتی کنونی کرده و با دید باز درباره هویت جنسیتی صحبت کنیم. اما این نکته را نیز باید بدانیم که نبردی دشوار در پیش داریم؛ نبردی که گاهی خود مرا نیز خسته و فرسوده می‌کند.

با توجه به این‌که من توان‌خواه نیز هستم، اغلب حس می‌کنم بین دو نیروی متضاد گرفتار شده‌ام: از طرفی دوست دارم بدنی که در آن زندگی می‌کنم را صرف‌نظر از همه تفاوت‌هایی که با بدن «نرمال» دارد در آغوش بکشم، اما از طرف دیگر با ملال جنسیتی دست‌به‌گریبانم که روی تصویر ذهنی که از خودم دارم تاثیر می‌گذارد.

این شرایط پیچیده همیشه روی درکی که از هویت جنسیتی‌ام داشتم سایه افکنده بود. من می‌خواستم خوددوستی بی‌قیدوشرطی را تمرین کنم، اما گاهی هم لازم می‌شد که کمی صبورانه‌تر با خودم رفتار کنم، به‌خصوص در مواقعی که خودم را با ملال جنسیتی دست‌به‌گریبان می‌دیدم.

من از موقعی که در دبیرستان برای دوست‌دخترم آشکارسازی کردم، تا الان خیلی تغییر کرده‌ام – و چیزهای خیلی بیشتری را نیز درمورد فمینیسم اینترسکشنال آموخته‌ام. اما یکی از جنبه‌های وجودی‌ام تغییر نکرده است: من خودم را به عنوان فردی ترنس هویت‌یابی می‌کنم، زیرا هویت جنسیتی‌ام با جنسیتی که در بدو تولد به من نسبت داده شده همخوانی ندارد. من روند ترنزیشنم را به صورت کلیشه‌ای و طبق انتظارات جامعه طی نکرده‌ام، با این حال هویتم را همواره معتبر می‌دانم.

مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپ‌ترنس‌سنتر – شبکه اطلاع‌رسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org

مرجع

Copyright © 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپ‌ترنس‌سنتر – شبکه اطلاع‌رسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved.