
تعریف سیسفهم کردن Cisplaining
مترجم: سعید.ش
سیسفهم کردن به پروسهای گفته میشود که فردی سیسجندر (غیرترنس) مرتب به توضیح مسئلهای ساده پرداخته و با فرد دیگری که همسوجنسیتهنجار نبوده و یا خارج از باینری جنسیتی قرار دارد (مثلاً افراد ترنس یا افراد جنسیتمتنوع) بحث میکند و وی را زیر سوال میبرد. سیسفهم کردن معادلی شبیه به عبارت مردفهم کردن (به انگلیسی: mansplaining) است.
برای سیسفهم کردن، حتماً لازم نیست تمامی افراد حاضر باشند؛ معنایش این است که سیسفهم کردن میتواند در قالب نامه، سخنرانی، مقاله و … نیز رخ داده و تجربیات دیگری را زیر سوال ببرد.
نوع دیگری از سیسفهم کردن وقتی اتفاق میافتد که فردی سیسجندر به خیال خودش فکر میکند که دارد از فردی ترنس یا جنسیتمتنوع دفاع میکند، در حالی که وی تجربیات لازم برای اظهارنظر درباره مسئله پیش آمده را ندارد. به عنوان مثال، اگر فرد ترنسی به باورهای نوروسکسیستی دامن بزند (که اغلب افراد تروسکام چنین میکنند) و به دلیل باورهای مشکلسازش از طرف سایر افراد ترنس مورد انتقاد قرار گیرد، فرد سیسجندر در این میان جایگاهی ندارد که بخواهد از آن فرد ترنس دفاع کند، چون از دانش و تجربهٔ لازم برای اظهارنظر در این زمینه بیبهره است. این مثال نوعی امتیاز کوری نیز هست.
🔰چند مثال از سیسفهم کردن
🔘حذف افراد غیرباینری
یکی از رایجترین روشهای سیسفهم کردن اینگونه است که فردی سیسجندر جنسیتی را به فردی غیرباینری نسبت میدهد که آن فرد غیرباینری خودش را با آن جنسیت هویتیابی نمیکند. این رفتار نمونه آشکار دامن زدن به سیستم باینریانگاری جنسیتی است!
🔘فمینیسم
در جنبش فمینیسم، صدای زنان سیسجندر صدای غالب بوده و بیش از صدای سایر زنان شنیده میشود. همین امر طبیعتاً سبب میشود تا اگر در مباحث فمینیستی دقت لازم صورت نگیرد، سیسفهم کردن و سیسسکسیسم (همسوجنسیتزدگی) در مقیاس عظیمی رواج پیدا کند. در بدترین حالت نیز، این مسائل سبب دامن زدن به فمینیسم رادیکال ترنسناشمول میشود به گونهای که همه مسائل را حول محور تجربیات افراد سیسجندر در نظر گرفته و صدای افراد ترنس را به کل حذف میکند یا به حاشیه میراند.
ترنسمیسوجینی (زنِترنسستیزی) و ترنسمیسوجینوار (زن ترنس سیاهپوست ستیزی) از جمله مسائلی هستند که در بسیاری از فضاهای فمینیستی شایع بوده و ریشه در همسوجنسیتمحوری و نژادپرستی دارد – که به نوعی به هنجارهای فرهنگی غالب مبدل گشته است.
🔘ترنس استریسک (ترنس*)
افزودن علامت استریسک (*) بعد از واژه ترنس به سیاستهای محترمشماری دامن میزند و باورهای تروسکامها و حامیان سندرم هری بنجامین را تصدیق میکند. افزودن علامت استریسک باعث میشود تا واژه «ترنس» معنای جدیدی به خود بگیرد و اینگونه به نظر برسد که خود واژه ترنس بهتنهایی دربرگیرنده همه افرادی نیست که خود را با جنسیتی که در بدو تولد به آنها نسبت داده شده هویتیابی نمیکنند، بلکه فقط آنهایی را دربرمیگیرد که خود را با جنسیتهای باینری هویتیابی میکنند (مخصوصا ًمردان ترنس را).
علامت استریسک را به این دلیل به واژه ترنس اضافه میکردند تا مثلاً این واژه را همهشمولیتر کرده و در عین حال، واژه ترنس بدون استریسک را فقط برای اشاره به افراد ترنس باینری (زنان و مردان ترنس؛ مخصوصاً مردان ترنس) به کار میبردند. این کار فرصتهایی را به وجود میآورد که در جهت خاموش کردن صدای افراد ترنس مورد استفاده قرار میگرفت.
🔘انکار کردن امتیازهای اجتماعی سیسجندر بودن
یکی دیگر از مثالهای سیسفهم کردن، زمانی است که فردی سیسجندر – غالباً یک فمینیست رادیکال ترنسناشمول – توضیح میدهد که امتیاز اجتماعی سیسجندر بودن وجود خارجی ندارد چون زنان (زنان سیسجندر البته) نیز در جامعه مورد ظلم و سرکوب واقع شدهاند. این مثال نشان میدهد که چطور بعضی از افراد طرز کار امتیازهای اجتماعی، هرم امتیاز و تبعیض، و اینترسکشنالیتی را بهدرستی درک نکردهاند.

🔘بحث نانِزنجبیلی جنسیتی
یکی دیگر از مثالهای رایج سیسفهم کردن، طراحی نانِزنجبیلی جنسیتی است که به باینریانگاری جنسیتی و همسوجنسیتمحوری دامن زده و به کنترل جنسیتی میانجامد. شاید در نگاه اول به این موضوع پی نبرید که طراحی یک یا چندین طیف برای نمایش جنسیت امری مشکلآفرین باشد، اما نکتهای که باید به آن توجه داشته باشید این است که خلق یک هنجار و الگو برای جنسیت امری سرکوبگرانه و مشکلساز است.
ایجاد یک الگو برای نشان دادن جنسیت دیگران بدون کسب اجازه از آنها در نهایت منجر به نسبت دادن جنسیت اشتباه به این افراد و حذف آنها میشود. هنجارگرایی جنسیتی افراد را بدون رضایتشان در قالبهای جنسیتی میگنجاند. باینریانگاری جنسیتی هم با نسبت دادن جنسیت در بدو تولد به افراد و مجبور کردن آنها به ایفای نقشهای جنسیتی مربوطه دقیقاً همین کار را میکند.
گذر از باور همسوجنسیتمحورانهای که فقط دو جنسیت را به رسمیت شناخته و سایر جنسیتها را بیاعتبار میشمارد، به باور همسوجنسیتمحورانه دیگری که جنسیتهای بیشتری را به رسمیت شناخته اما همچنان رویه نسبت دادن جنسیت به افراد توسط نیروهای خارجی (الگوها و هنجارهای ساختگی) را در پیش میگیرد، از مشکلآفرین بودن آن نمیکاهد. اگر از نسبت دادن دو جنسیت مرد و زن به افراد فاصله بگیریم، و این بار بیاییم مثلاً سه جنسیت مختلف به افراد نسبت دهیم، همچنان داریم از همان سیستم ظلم و سرکوب «نسبت دادن جنسیت به افراد» پیروی میکنیم.
تصدیقکنندهترین روش برخورد با جنسیت این است که جنسیت را درک و برداشتی شخصی و فردی بدانیم؛ یعنی به هر فردی اجازه بدهیم خودش جنسیت خود را به هر صورتی که مایل است توصیف کند. اگر فردی مایل است جنسیتش را با استفاده از یک طیف توصیف کند، هیچ مشکلی نیست.
اما مثلاً اینکه بیاییم با اتکا بر این باور که جنس و جنسیت دو مقوله کاملاً مجزا از هم هستند، اصرار کنیم که زنان ترنس از لحاظ بیولوژیکی مذکر هستند، عملاً داریم رفتاری ترنسستیزانه را در پیش میگیریم. واقعیت این است که اعضای بدن بهخودیخود جنسیتی ندارند و بنابراین هیچیک از اندامهای فردی که خودش را زن میداند، مذکر محسوب نمیشوند.
نسبت دادن جنسیت به اندامهای بدن سبب میشود تا بیاییم پینس را اندامی مذکر و واژن را اندامی مونث تلقی کنیم؛ با این تفکر در نهایت به دایادیسم (گنجاندن افراد در دو دسته مونث و مذکر و حذف افراد اینترسکس) دامن میزنیم.
یا به عنوان مثالی دیگر، گاهی ابراز جنسیتی افراد بهسادگی به توصیفهای ذاتباورانه ربط داده میشود. مثلاً اگر مردم فردی را ببینند که دامن صورتیرنگی پوشیده، هویت وی را زنانه تلقی میکنند چون زنانه بودن (در فرهنگ غرب) اینگونه تعریف شده است.
حال آنکه زنانه بودن پوشش فرد بهخودیخود ارتباطی به جنسیت وی ندارد، چون قرار نیست لباسها تعیینکننده هویت جنسیتی افراد باشند. جنسیت (و همینطور تمامی جنبههای شخصیت یک انسان) تصمیمگیرنده در زمینه انتخاب نوع لباس و پوشش وی هستند، نه برعکس.
به طور کلی، سیسفهم کردن به این معناست که بیاییم برای دیگران توضیح بدهیم که فقط دو تا جنسیت داریم که ثابت و غیر قابل تغییر بوده و از بدو تولد با فرد همراه است، بدون اینکه بخواهیم به خودمان زحمت بدهیم و کمی درمورد این مسائل تحقیق کنیم. افراد سیسفهمکننده وقتی میبینند که دیدگاههایشان به عنوان حقیقتی محض مورد قبول واقع نمیشود، مورد انتقاد گرفته یا اینکه به کل رد میشود، اغلب شوکه و عصبانی میشوند.
بعضی از خود افراد ترنس نیز رویکرد سیسفهمکنندهای را در پیش میگیرند بدون اینکه در خودشان این توانایی را ببینند که به خودشان اجازه بدهند که فرهنگ همسوجنسیتمحور غالب بر جامعه را که خودشان را هم مورد ظلم و سرکوب قرار داده، زیر سوال ببرند. این مسئله به نوعی با سندرم استکهلم قابل مقایسه است.
در یکی از مقالاتی که در روزنامهای به چاپ رسیده بود، نوشته شده بود که چطور فردی که با جسم منتسب به مردان متولد شده به جنسیت دیگری ترنزیشن کرده است. یکی از اولین دیدگاههای سیسفهمکننده که درباره این مقاله مطرح شده بود این بود که: «هر چقدر هم که جراحی کنید یا اقدامات پزشکی انجام دهید، همچنان یک مرد (یا زن) خواهید بود.»
مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپترنسسنتر – شبکه اطلاعرسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org
Copyright © 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپترنسسنتر – شبکه اطلاعرسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved.