جراحی اینترسکس دوجنسه
Photo Illustration by Elizabeth Brockway/The Daily Beast

9 دروغ مخرب که از دوران کودکی به عنوان فردی اینترسکس از پزشکان شنیدم

مترجم: سعید.ش

پزشکان عزیز،

چیزهای زیادی هست که باید توضیح بدهید.

از موقعی که سه ماه بیشتر سن نداشتم، دروغ پشت دروغ به من و خانواده‌ام گفتید. و به لطف همه شما، من هم مثل میلیون‌ها فرد اینترسکس دیگر، به اجبار ناچار شدم در یکی از دو قالب موجود زندگی کنم.

شدم فردی که از بیرون، هر موقع از او می‌پرسیدید سوال دیگری داری؟ لبخند می‌زدم و مودبانه می‌گفتم «نه». اما از درون، سوالات بسیاری داشتم که اشک را بر چشمانم می‌نشاند.

خانواده من، مثل بیشتر خانواده‌ها، دلیلی نمی‌دیدند که درمورد اعتبار حرف‌های شما چون‌وچرا کنند. من آنها را مقصر نمی‌دانم، چون الان درک می‌کنم که آنها هم نهایت تلاش خود را کردند تا با اطلاعات محدود و گمراه‌کننده‌ای که شما در اختیارشان قرار داده بودید، بهترین کار را برای من انجام دهند.

اما شما متخصصانی را که قسم خورده‌اید به جان کسی آسیب نرسانید، مسئول می‌دانم.

فرقی نمی‌کند قصد خیر داشته‌اید یا «آن‌موقع سطح دانش و آگاهی‌تان به اندازه امروز نبوده»؛ این بهانه‌ها دروغ‌هایی را که به من و خانواده‌ام گفته‌اید توجیه نمی‌کنند.

ای‌کاش فقط ما بودیم که چنین دروغ‌هایی را می‌شنیدیم، اما متاسفانه متوجه شده‌ام که دروغ گفتن به رویهٔ استانداردی در سیستم پزشکی تبدیل شده است.

و این پروتکل غیرقابل‌قبول تاثیری روی زندگی‌های ما گذاشته که احساس می‌کنم ناچارم راجع به آن روشنگری کنم.

اگر برای نوشتن این نامه فقط یک هدف در ذهن داشته باشم، آن هدف چیزی جز یادآوری احساس فروتنی و تواضع به شما نیست.

اگر کمتر ژست متخصص بودن به خود می‌گرفتید و بیشتر با فروتنی به روایت‌های ما گوش می‌سپردید، بسیاری از مشکلات ما برطرف می‌شد. عدم‌همکاری رهبرانی از شما با جنبش مدافعین حقوق افراد اینترسکس، آن هم وقتی که بیش از بیست سال که از تولد این جنبش می‌گذرد، توهین‌آمیز است.

اگر حامی جنبش ما هستید، از شما می‌خواهم که به مخالفت با این پروتکل دروغین و مضری که 65 سال است تخصص و حرفه‌تان را لکه‌دار کرده به پا خیزید.

قدرتی که جایگاه یکتایتان دارد و باعث می‌شود تا بتوانید نقش موثری در جنبش ما ایفا کنید را دستِ‌کم نگیرید.

سازمان ملل به‌تازگی اعلام کرده که آنچه که در سیستم پزشکی بر ما روا داشته می‌شود مصداق نقض حقوق بشر است.

پزشکی مخالفت خود را با سازمان ملل – که توسط فعالان اینترسکس آموزش دیده است – اعلام کرده و گفته که سازمان ملل با این حرف خود با جامعه پزشکی «ضدیّت» پیدا کرده و همین طرز دیدگاهش باعث می‌شود تا از «درک اصل ماجرا» غافل بماند.

در ادامه مقاله لیستی از دروغ‌هایی که به من و خانواده‌ام گفته‌اید را به اشتراک می‌گذارم، نه به‌خاطر این‌که بخواهم با شما «ضدیّتی» داشته باشم یا شرم و خجالتی را به شما تحمیل کنم، نه. بلکه به‌خاطر این‌که به قدرت روایت‌نویسی باور دارم. و امیدوار هستم که روایت زیستهٔ من مانع از این شود که دیگران هم با اشتباهاتی که شما مرتکب شده‌اید به سرنوشت من دچار شوند.

🔳دروغ اول: تو با تخمدان‌های سرطانی به دنیا آمده بودی

یکی از اولین دروغ‌هایی که مادرم به من گفت این بود که من با تخمدان‌های سرطانی به دنیا آمده بودم و تخمدان‌هایم بعد از تولد طی عمل جراحی نجات‌بخشی از بدنم خارج گردیدند.

این شما بودید که به والدینم گوشزد کردید که این داستان ساختگی را برایم تعریف کنند. این داستان در وجودم ریشه کرده بود.

وقتی از خانواده‌ام می‌پرسیدم که چرا نمی‌توانم پریود شوم یا فرزندی بیولوژیکی داشته باشم، به مادرم گفته بودید که دوباره همان داستان ساختگی تخمدان سرطانی را برایم تکرار کند – و او هم همین کار را کرد.

با غم ناتوانی در فرزندآوری، سردرگمی از چرایی این موضوع، و ترس از بازگشت سرطان، رفته‌رفته از درون به غار سکوت شرمناکی خزیدم.

🔳دروغ دوم: غدد جنسی دخترتان سرطانی خواهد شد

شما همان دروغی که به من گفته بودید را به والدینم نگفته بودید.

به جای این‌که به آنها بگویید که من با سرطان متولد شده‌ام، ریسک سرطانی شدن «تخمدان‌های تکامل‌نیافته‌ام که قاطعانه «غدد جنسی» می‌خواندیدشان – و در واقع بیضه‌های نزول‌نکرده من بودند – را در صورت عدم انجام عمل جراحی با اغراق و بزرگنمایی همراه کردید.

شما در مدارک پزشکی‌ام اشاره کرده بودید که بعد از جراحی تخلیه غدد جنسی، جواب آزمایش روی نمونه بافت منفی اعلام شده و «از هیچ واژه‌ای به جز غدد جنسی برای اشاره به آنها استفاده نکرده بودید».

این تاکتیک اغواکننده برای سوق دادن والدین نگران به اعلام رضایت برای انجام عمل جراحی روی فرزندشان محصول فرهنگی است که اصرار دارد انسان‌ها فقط می‌توانند در قالب دو قطب متضاد هم زندگی کنند.

به جای این‌که بیضه‌های نزول‌نکرده مرا تخلیه نموده و مرا تا آخر عمر محتاج هورمون درمانی جایگزین کنید، می‌توانستید با ما صادق باشید و به ما پیشنهاد دهید که سالیانه برای چکاپ تشخیص علائم سرطان به پزشک مراجعه کنیم.

من چند فرد اینترسکس را می‌شناسم که عدم‌حساسیت به آندروژن دارند و هنوز هم بیضه‌هایشان را نگه داشته‌اند، و حاضر نیستند بیضه‌هایشان را با کل دنیا عوض کنند.

این نوع تصمیم‌هایی که مربوط به بدن ماست، فقط برعهده خود ماست، نه شما.

🔳دروغ سوم: قصد داریم کلیتوریس دخترتان را فقط کمی کوچکتر کنیم

در سال 1991، وقتی که چهار ساله بودم، در مدارک پزشکی‌ام نوشته بودید که من «تحت عمل حذف کلیتوریس قرار گرفته‌ام و عمل جراحی بدون هیچ مشکلی انجام پذیرفته».

هدف این عمل جراحی کوچکتر کردن کلیتوریس من بود، نه حذف کامل آن – به‌ همین خاطر من امید پوچی بسته بودم که شاید کمی از کلیتوریسم باقی مانده باشد و روزی بتوانم پیدایش کنم و یاد بگیرم که چطور از آن لذت ببرم. متاسفانه آن روز هیچ‌وقت نیامد.

من یک‌بار از پدرم پرسیدم که آیا دکترها حداقل به دروغ هم که شده چیزی از مزیت‌های این جراحی به شما گفته بودند؟ و پاسخ منفی پدرم، مثل پتکی بر سرم کوبیده شد.

وقتی فهمیدم که کلیتوریس ندارم، آخرین رشته امیدم نیز از هم گسست. دیگر تسلیم شده بودم و با خودم فکر می‌کردم که چون آدم کاملی نیستم، چیزی برای ارائه کردن ندارم و لایق عشق دیگران نیستم.

هنوز تا هنوزه هر روز دارم با این باور پوچ و بی‌معنی دست‌وپنجه نرم می‌کنم.

🔳دروغ چهارم: هیچ‌کس نمی‌تواند متوجه تفاوتی بین تو و زنان دیگر شود

طبق آنچه که شما به من گفته بودید، وقتی یازده ساله شدم برای «جراحی اصلاحی دیگری» اقدام کردم و می‌خواستم بدانم که آیا حالا زمان مناسبی برای شروع «هورمون درمانی جایگزین» است یا خیر.

عجیب‌تر این‌که من حتی آن‌موقع نمی‌دانستم هورمون درمانی جایگزین چیست؛ جراحی‌های «اصلاحی» قبلی‌ام را نیز عامدانه از من مخفی کرده بودید.

با این حال، چند روز پیش از تولد دوازده سالگی‌ام دوباره روی تخت جراحی دراز کشیدم تا تحت عمل واژینوپلاستی که هیچی از آن نمی‌دانستم قرار گیرم؛ تا بتوانید برایم واژن و ولوایی شبیه به افراد دیگر درست کنید.

بعد از آن عمل، طی جلسات ملاقات در حالی که بین پاهایم را بادقت بررسی می‌کردید، مرتب به من می‌گفتید که «به جز دکترها، هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند متوجه تفاوتی بین تو و زنان دیگر شود» و می‌گفتید که «این مسئله فقط به خودت و شوهر آینده‌ات مربوط می‌شود، و به هیچ‌کس دیگری مربوط نیست».

گویی کتابچه راهنمایی با عنوان «نحوه کنار آمدن با کودکان هرمافرودیت» در اختیار داشتید که در آن نوشته شده بود که ابتدا از همه نشانه‌های سردرگم‌کننده این کودکان خلاص شوید، سپس با چکشی دگرجنسگراهنجار، هر آنچه باقی‌مانده را نیز در هم شکنید.

رویکرد شما سبب شد تا از این‌که بخواهم رازم را با فرد دیگری در میان بگذارم، همیشه احساس شرم و خجالت کنم.

🔳دروغ پنجم: یک‌روز می‌توانی رابطه جنسی نرمالی را تجربه کنی

حداقل هر شش ماه یک بار، مجبور بودم از مدرسه‌ام بزنم و به سمت مطب پزشک راهی شوم تا خیالتان راحت شود که مشکلی ندارم و طبیعی هستم.

شما می‌گفتید: «وقتی که ازدواج کردی، می‌توانی با شوهرت رابطه جنسی نرمالی برقرار کنی. فقط یک تفاوت کوچک وجود دارد و آن هم این است که بعد از انزال شوهرت، مایعات بسیار زیادی از واژنت خارج می‌شود، چون انتهای واژن تو بسته است.»

برای من آن‌موقع هیچ‌چیزی غیرعادی‌تر از واژنی با انتهای بسته نبود که بعد از برقراری رابطه جنسی با «شوهری» که مدام اسمش را می‌آوردید، قرار است مثل شیر آب نشت کند.

در مدرسه، دوستانم کم‌کم از تجربه پریود شدنشان با هم صحبت می‌کردند. من هم برای این‌که نشان بدهم مثل بقیه هستم، شروع کردم و از تجربه پریود شدنم برای بقیه تعریف می‌کردم. اما در عین حال بسیار نگران بودنم که نکند کسی از من درخواست پد یا تامپون کند و رازم برملا شود.

دیگر داروهای هورمونی‌ام را نیز همراهم نمی‌بردم، به‌خصوص در سفرهای کوتاه آخر هفته که به بازی سافت‌بال اختصاص داده می‌شد و کلاً هر جای دیگری که احتمال داشت فرد دیگری مرا در حین مصرف داروهای هورمونی ببیند.

شرم ناشی از عمل واژینوپلاستی مانع از این شده بود که ناحیه تناسلی‌ام را بررسی و اکتشاف کنم. تا این‌که روزی تصمیم گرفتم با دوست‌پسرم در دبیرستان رابطه جنسی «نرمالی» را تجربه کنم. و آن‌موقع بود که متوجه شدم شما متخصصان چقدر در اشتباه بودید.

من نرمال نیستم. هیچ‌کس نرمال نیست. و نرمال نبودن هیچ اشکالی ندارد.

🔳دروغ ششم: لازم است فقط نگاهی بیاندازیم

وقتی بعد از گذشت چند هفته، درد رابطه جنسی «نرمال» فروکش کرد، مثل کسی که چشم‌انتظار به مقصد رسیدن قطاری است که مایل‌ها دورتر از مسیر ریلی خود خارج شده، چشم‌انتظار لذت بردن از رابطه جنسی بودم.

من نمی‌خواستم واقعیت را باور کنم که برقراری رابطه جنسی برای من مساوی با رنج کشیدن است، و می‌خواستم خودم را قانع کنم که دارم اشتباه می‌کنم.

شنیدن فرمان «فقط لازم است نگاهی بیاندازیم» شما متخصصان که متعاقباً به بالا زدن پیراهن و پایین کشیدن شلوار جینم ختم می‌شد، به من آموخت که موقع برقراری رابطه جنسی «نرمال»، چطور چشم خود را روی واقعیت بی‌حس بودن بدنم ببندم.

وقتی این‌گونه کنترل بدن مرا به دستان خود گرفته بودید، گاهی لازم می‌شد به جای این‌که به موجودیت بدنم فکر کنم، تلاش کنم تا وجود آن را انکار کنم.

🔳دروغ هفتم: من هرگز به تو دروغ نمی‌گویم – می‌توانی به من اعتماد کنی

وقتی آدم‌های «امن» مثل والدین و پزشکان به تو دروغ می‌گویند، اعتماد کردن به دیگران برایت سخت می‌شود.

وقتی هفده ساله بودم، شما متخصصان نوشتید که از لحاظ روانی «نرمال» بوده و «خانم جوانی کاملاً بالغ و بدون پریشانی حادی» هستم که «هنوز فعالیت جنسی خاصی ندارد».

اما واقعیت این بود که زندگی‌ام از هر جهت در حال پاشیده شدن بود – و فعالیت جنسی هم داشتم، اما آن‌قدری به دیگران اعتماد نداشتم که بخواهم چنین اطلاعاتی را با آنها در میان بگذارم.

پزشکانی که در تلاش بودند تا مرا راضی به پذیرش جنس و جنسیت نسبت داده شده به من کنند، تمام تمرکز خود را روی بدن من گذاشته و از جنبه‌های احساسی و عاطفی رشدونمو من غافل بودند.

به جای این کار بهتر بود چیزهایی را بررسی می‌کردید که در ایجاد رابطه حائز اهمیت هستند – مثل این‌که آیا من اصلاً قادرم احساسات خود را با دیگران در میان بگذارم، یا آیا اصلاً می‌توانم به فرد دیگری اعتماد کنم؟

شما فقط یک‌بار از من خواستید که به درمانگر مراجعه کنم.

من کل جلسه ملاقات را به خمیدگی چوب میز درمانگر خیره شده بودم؛ نه صحبتی کردم و نه به چشم‌های او نگاهی انداختم.

این مسئله بعدها یکی از عوامل ناراحتی‌های زندگی من شد.

🔳دروغ هشتم: از هر یک‌میلیون نفر، فقط یکی مثل تو متولد می‌شود

دروغ دیگری که به من گفتید این بود که من هرگز نخواهم توانست با فرد دیگری مثل خودم ملاقات کنم، چون متولد شدن با تخمدان‌های سرطانی یک در‌ میلیون برای کسی اتفاق می‌افتد.

این «آگاهی»، همراه با ترسی که از گفتن حقیقت پریود نشدن و جراحی واژینالی که انجام داده بودم در دل داشتم، سبب شده بود تا بیش از پیش به فردی منزوی تبدیل شوم.

زیستن در دنیایی که در هیچ کجای آن تجربه‌ای مانند خودت نمی‌بینی، باعث می‌شود تا احساس تنهایی کنی و از خودت بیزار شوی.

خوشبختانه دیگر با این مسئله دست‌و‌پنجه نرم نمی‌کنم، چون الان می‌دانم که حدود 0.05% تا 1.7% از مردم، اینترسکس متولد می‌شوند. حد بالای این تخمین برابر است با درصد افرادی که با موهای سرخ‌رنگ متولد می‌شوند!

خوشبختانه به لطف فعالیت‌هایی که در جهت احقاق حقوق افراد اینترسکس صورت گرفته و همینطور ظهور اینترنت و فضای مجازی، یافتن جوامع متشکل از افراد اینترسکس – اگر چه هنوز هم با چالش‌هایی روبه‌روست – اما آسان‌تر و ممکن‌تر از همیشه شده است.

🔳دروغ نهم: آن‌موقع آنچه را که فکر می‌کردیم برایت بهترین است انجام دادیم

یک‌بار مادرم به من گفت: «اگر خدا نزد من آید و از من بپرسد که اگر بخواهی فقط یک آرزو کنی، چه می‌گویی؟ می
گویم که دلم می‌خواهد در رابطه با تو، زمان به عقب بازگردد تا بتوانم از اول شروع کنم.»

اگر می‌توانستم زمان را به عقب بازگردانم و همه‌چیز را از نو شروع کنم، وقتی شما متخصصان از من می‌پرسیدید که آیا سوال دیگری دارم یا نه، به جای لبخند زدن و نه گفتن، می‌گفتم «بله».

از شما می‌پرسیدم که: آیا این اقدامات واقعاً ضروری‌اند؟ از کجا می‌دانید که قرار است در آینده با فردی ازدواج کنم و از کجا می‌دانید که حتماً قرار است با یک مرد ازدواج کنم؟ آیا راه‌های دیگری برای برقراری رابطه جنسی با پارتنر وجود دارد که نیاز به انجام جراحی واژینوپلاستی نداشته باشد؟ چرا کلیتوریس مرا از بین بردید؟

و در نهایت، از شما می‌خواستم که حقیقت را به من بگویید، چون حسی به من می‌گوید که تلاش برای پذیرش بدنی که با آن متولد شده بودم می‌توانست بسیار کم‌ضررتر از تلاش برای ترمیم بدن شکسته کنونی‌ام باشد.

امیدوارم برایتان مشخص شده باشد که هدف من نه «ضدیّت» با جامعه پزشکی است، و نه آشتی کردن با آن. هدف من این است که مسئولیتی که در ایجاد این مسائل داشته‌اید را به شما یادآوری کنم و در عین حال شما را یاری دهم تا بتوانید بی‌عدالتی‌هایی که به دستان شما علیه افراد اینترسکس صورت گرفته را بشناسید و درک کنید.

من از شما می‌خواهم که فراتر از آسیب نرساندن به ما گام برداشته و با جنبش ما همراه شوید تا بتوانیم حق اختیار همه انسان‌ها بر بدن خویش را رسمیّت بخشیم – چون به قول شان سیفا وال، «ما پیروز خواهیم شد.»

فعالان حقوق افراد اینترسکس روزبه‌روز دارند به موفقیت‌های تازه‌ای دست می‌یابند. انتخاب با شماست: آیا با جنبش ما همراه می‌شوید؟

مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپ‌ترنس‌سنتر – شبکه اطلاع‌رسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org

مرجع

Copyright © 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپ‌ترنس‌سنتر – شبکه اطلاع‌رسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved.