
چرا میگوییم زنان ترنس از امتیازهای اجتماعی «مردان» برخوردار نیستند؟
مترجم: سعید.ش
عمر این مناظره خشمآلود و تلخ، به موج دوم فمینیسم بازمیگردد: آیا زنان ترنس از امتیازهای اجتماعی مردان برخوردارند؟ معنایش این است که آیا زنان ترنس آنقدر از مزایای اجتماعی برخوردار هستند که حق زنان سیسجندر (غیرترنس) را پایمال نموده و از هم از درون جنبش فمینیسم و هم از بیرون آن تمامی مراجع مورد نیاز خود را دریافت میکنند؟
این مناظره پایه و اساس طرد کردن زنان ترنس از جنبش فمینیسم و همینطور فضاهای مخصوص زنان (مثل دستشوییهای عمومی و پناهگاههای حفاظت از نجاتیافتگان از خشونت خانگی) را شکل داده است.
حرف حساب افرادی که چنین عقیدهای دارند این است که چون زنان ترنس با بدنهای «مردانه» متولد شده و «به عنوان یک مرد» بزرگ شدهاند، از انواع مزایایی که زنان سیسجندر از آنها بیبهرهاند برخوردار بودهاند. یعنی هم دربرابر آزار و اذیتهای جنسی ایمنتر بودهاند، و هم با موانعی برای تحصیل یا شغل پیدا کردن مواجه نشدهاند (و غیره).
نتیجه این دیدگاه چنین شده که زنان ترنس را اغلب به این بهانه که آدمهای خشنی هستند، با حضورشان زنان سیسجندر را معذب میکنند، یا از حمایت سازمانهایی که به دست مردان ایجاد گردیده برخوردارند، از فضاهای مختص زنان طرد میکنند.
بعضی از نویسندگان فمینیست حتی پای خود را فراتر از این گذاشته و نوشتهاند که زنان ترنس کانون توجه را از زنان سیسجندر ربوده و کشمکشهای آنان را «بازنویسی» میکنند، و بدینترتیب سعی در ابراز برتری مردانه خود دارند.
بر کسی پوشیده نیست که این نوع استدلال کردنها مربوط به جنبش فمینیست رادیکال ترنسناشمول (TERF) است. با این حال این طرز تفکر در بسیاری از سازمانها و انستیتوهای بزرگ زنان نیز ریشه دوانده است.
این موضوع پیچیدگیهای خاص خود را دارد، و میتوانم درک کنم که چرا بعضی از زنان سیسجندر راجع به زنان ترنس اینگونه میاندیشند (اما صادقانه بگویم، این دیدگاه مثل خاری در وجود من است).
جالب است بدانید که حتی بعضی از خود زنان ترنس هم به صورت عمومی و همگانی اعلام کردهاند که قبول دارند که زنان ترنس، بهخصوص آنهایی که هنوز روند ترنزیشن خود را آغاز نکرده یا نیازی به طی کردن روند ترنزیشن ندارند، از امتیازهای اجتماعی مردان برخوردارند!
این یکی واقعاً خار عمیقتری در وجود من است.
من هم مانند بسیاری از زنان ترنس فمینیست دیگر، سفری طولانی و پرپیچوخمی را پیمودم تا توانستم در این زمینه به نتیجه برسم. من نمیخواهم جای زنان دیگر را اشغال کنم. واقعا قصد ندارم «المپیک سرکوب و تبعیض» راه بیندازم.
در جنبش فمینیسم برای همه ما به اندازه کافی جا هست.
اما این طرز دیدگاه که میگوید زنان ترنس از امتیازات اجتماعی مردان برخوردار هستند به شدت آسیبزا بوده و عواقب خشونتباری را برای ما در پی داشته است. چون در نتیجه چنین دیدگاهی، ما از پناهگاههای مختص زنان طرد میشویم و به ما گفته میشود که باید به مراکز مختص مردان مراجعه کنیم، که در آنجا نیز بهشدت در معرض خطر آزار و اذیتهای جنسی قرار میگیریم. اگر جرمی مرتکب شویم و بخواهیم زندانی شویم نیز، ما را به زندانهای مخصوص مردان منتقل میکنند، که آنجا هم بهشدت در معرض خشونتهای جنسی قرار میگیریم.
سازمانهایی که با هدف دفاع از حقوق زنان بنا شدهاند، از حق و حقوق ما دفاع نمیکنند – یا حتی بدتر، آشکارا به ما حمله میکنند – و باعث میشوند تا صدای ما شنیده نشود و جای دیگری برای پناه بردن نداشته باشیم.
من معتقدم که اتحاد تمامی زنان امری ممکن و بسیار ضروری است.
برای رسیدن به این هدف، ابتدا لازم است بدانید که مسئله «زنستیزی» که زنان ترنس با آن مواجه میشوند درست به اندازه مسئله زنستیزی که زنان سیسجندر با آن مواجه میشوند «واقعی» و فراگیر است، و دیگر اینکه زنان ترنس از امتیازات اجتماعی مردان برخوردار نیستند.
هنوز قانع نشدهاید؟ در ادامه مقاله هفت دلیل را ارائه میکنیم و نشان میدهیم که چرا میگوییم زنان ترنس از امتیازات اجتماعی مردان برخوردار نیستند.
🔳1. زنان ترنس زنان «واقعی» هستند
حقیقت این است که متاسفانه بسیاری از افراد، حتی حامیان (و حتی خود افراد کوئیر و جندرکوئیر!) موقعی که میخواهند درمورد تاثیری که امتیازها/سرکوبهای اجتماعی روی زنان ترنس میگذارد بیاندیشند، فراموش میکنند که ما هم درست به اندازه زنان سیسجندر، زنان «واقعی» هستیم.
و اگر ما زن هستیم، پس واضح است که از مزایای اجتماعی مردان برخوردار نیستیم – چون همانطور که از تعریف لغوی عبارت نیز برمیآید، امتیازات اجتماعی مردان چیزی است که فقط مردان و افرادی که خود را مردانه هویتیابی میکنند از آن برخوردارند.
وقتی میگویید که زنان ترنس از امتیازهای اجتماعی مردان برخوردارند، عملاً دارید میگویید که زنان ترنس نسبتاً مرد هستند، یا کمتر از زنان سیسجندر زن هستند، یا به دروغ خود را زن معرفی میکنند. همه این جملات نادرست و توهینآمیز است، چون زنان ترنس زن هستند.
بدون هیچگونه اما و اگری.
🔳2. زنان ترنس به عنوان یک مرد بار نیامدهاند
این دیدگاه که «زنان ترنس روند جامعهپذیری را همانند مردان طی کرده و به عنوان یک مرد بار آمدهاند» بزرگترین بحثی است که فمینیستهای رادیکال ترنسناشمول پیش میکشند، آن هم موقعی که میخواهند طرد کردن زنان ترنس از جنبش فمینیسم را توجیه کنند. این موضوع یکی از جبریترین مسائل هم هست. چون به هر حال واقعیت این است که در بدو تولد جنسیت مرد به ما زنان ترنس نسبت داده شده و به همین دلیل مانند یک مرد با ما برخورد شده است.
درست است که جامعه، پسران سیسجندر و کودکان ترنسزنانه را به چشم یک پسر میبیند و میشناسد، اما نکته اصلی اینجاست که آنچه که کودکان ترنسزنانه تجربه کردهاند با آنچه که پسران سیسجندر تجربه کردهاند بسیار متفاوت است.
پسران سیسجندر عموماً درباره روشی که جامعه با آنها رفتار میکند چونوچرا نمیکنند و از این بابت احساس ناراحتی نمیکنند. آنها امتیازهای اجتماعی مردانهشان را میپذیرند و از آن لذت میبرند، بدون اینکه حتی به این امتیازهای اجتماعی توجه کنند.
وقتی جامعه آنها را «پسر» خطاب میکند، ترس وجودشان را فرا نمیگیرد، نسبت به خودشان تردید پیدا نمیکنند، و اینگونه احساس نمیکنند که چیزی عمیقاً در وجودشان اشتباه است.
اما دختران نوجوان ترنس وقتی که میبینند جامعه آنها را «پسر» خطاب میکند، احساس میکنند که هویتشان به رسمیت شناخته نمیشود و از درون احساس ترس میکنند، چون به آنها اینگونه آموخته شده که هویتهایشان هنجارشکن و مورد تنفر جامعه است.
پروسه جامعهپذیری مردانه به ما زنان ترنس این نکته را گوشزد میکند که «تو آن کسی که فکر میکنی نیستی. و اگر سعی کنی چیزی غیر از آنچه که ما میگوییم باشی، تنبیه خواهی شد.»
اجازه بدهید برایتان مثالی بزنم تا موضوع برایتان ملموستر شود: تصور کنید که با موهای تیرهرنگ متولد شده باشید، اما همه افرادی که میشناسید – از والدینتان گرفته تا معلم و دوستانتان – از بدو تولد به شما بگویند که بلوند هستید. همانطور که بزرگتر میشوید، میبینید که رنگ موهایتان با رنگ موهای افرادی که با موهای تیرهرنگ متولد شدهاند هیچ تفاوتی ندارد، اما اطرافیانتان اصرار دارند که بهخاطر بلوند بودنتان از شما تعریف و تمجید کنند.
و هر موقع که میگویید فکر میکنید واقعاً مومشکی هستید، مورد توهین و قضاوت قرار میگیرید، برچسب اختلال روانی و منحرف اخلاقی میخورید، و موش آزمایشگاهی روندهای پزشکی میشوید که برای «اصلاح» کردن شما طراحی شدهاند.
خوب حالا با این اوصاف، اگر شما بودید چه حسی نسبت به خودتان پیدا میکردید؟ چقدر از این وضعیت لذت میبردید؟
حالا در این مثال به جای رنگ مو، به هویت جنسیتی بیاندیشید که تمامی جنبههای زندگی اجتماعی هر فردی را دربرگرفته است.
اگر این مثال شما را به یاد تاکتیکی میاندازد که با انکار کردن درک و شعور افراد سعی در مورد آزار و اذیت قرار دادن آنها دارد، باید بگویم که قضیه را به خوبی متوجه شدهاید.
ما زنان ترنس از دوران کودکی از طرف کل جامعه مورد آزار و اذیت عاطفی قرار میگیریم – و به همین دلیل است که بسیاری از ما با اختلال استرس پس از سانحه، اضطراب، و افسردگی دستوپنجه نرم میکنیم.
🔳3. زنان ترنس پیش از اینکه به عنوان یک زن در جامعه حضور پیدا کنند نیز، با زنستیزی مواجه میشوند
خوب اجازه بدهید بخشی از تجربیات خودم را بیان کنم: وقتی کمسنوسال بودم و همه فکر میکردند که پسر هستم، واقعاً دلم میخواست مثل عروسک باربی باشم (که البته انواع نژادپرستی و چاقیهراسی درونیسازی شده باعث شده بود که چنین خواستهای داشته باشم). این تجربه بین کودکانی که در دهه 80 و 90 میلادی متولد شده بودند بسیار رایج بود – و همه دخترهای دیگری که میشناختم نیز همین خواسته را داشتند که من داشتم.
اما هر موقع که یک عروسک باربی برمیداشتم یا حتی به آن نگاهی میانداختم، پسرهای دیگر القاب نامناسبی را به من نسبت میدادند (این تجربیات مربوط به دهه 90 میلادی است!)، معلمهایم مرا توبیخ، و والدینم مرا تنبیه میکردند.
روش بازی کردنم، لباس پوشیدنم، راه رفتنم، و صحبت کردنم، همه و همه، بهخاطر وجود کوچکترین نشانههای زنانهای مورد موشکافی و انتقاد قرار میگرفت، که البته من هم نشانههای زنانه در رفتارم زیاد داشتم. به هر چیزی که علاقه نشان میدادم، هر کاری که انجام میدادم، و هر چیزی را که دوست داشتم یا میخواستم، به «دخترانه» بودن متهم میشدم.
من در اغلب اوقات تنها بودم، چون به خاطر «زنانه» بودنم، مورد زورگویی کودکان و مورد آزار و اذیت بزرگسالان قرار میگرفتم، و دیگران مرا به چشم شیئی میدیدند که میتوانند با آن تفریح کرده یا از آن سوءاستفاده کنند.
از همین جا بود که من هم مثل همه دخترها آموختم که دختر بودن در این جامعه یعنی پستتر و پایینتر از دیگران تلقی شدن!
آموختم که دخترها ضعیف، نادان، بیهوده، بیاهمیت، و غیرضروری هستند.
و من هم یک دختر بودم. حتی با وجود اینکه هیچکس به عنوان یک دختر قبولم نداشت.
چیزی که میخواهم بگویم این است که زنان ترنس هم زنستیزی را تجربه میکنند، حتی پیش از اینکه به عنوان یک زن در جامعه حضور پیدا کرده و به چشم یک زن دیده شوند.
ما هم همان پیامهایی را درباره زن بودن و زنانگی دریافت میکنیم که زنان سیسجندر دریافت میکنند، و این پیامها را مربوط به وجود خودمان میدانیم – هر چند که وجودمان از دید دیگران پنهان باشد.
🔳4. سطح خشونت و تبعیضی که زنان ترنس تجربه میکنند کمتر از زنان سیسجندر نیست
اما میتوانم الان فمینیستهای رادیکال ترنسناشمول را تصور کنم که فریاد میزنند: زنان ترنسی که در جامعه به عنوان یک مرد حضور پیدا میکنند دربرابر آزار و اذیتهای خیابانی و آزار جنسی امنیت بیشتری نسبت به زنان سیسجندر دارند! زنان ترنسی که به عنوان یک مرد در جامعه حضور پیدا میکنند هیچگونه مانعی برای تحصیل یا استخدام شغلی بر سر راه خود احساس نکرده و در این زمینه از مزایای اجتماعی برخوردارند!
اما حقیقت را بخواهید چنین جملاتی اصلاً صحت ندارند.
زنان ترنس یکی از گروههایی هستند که موقع پیدا کردن شغل، اجاره کردن خانه، در سیستم پزشکی، در خدمات اجتماعی، و تقریبا در همه زمینههای دیگر با تبعیض مواجه میشوند.
و طبق تجربه شخصیام میتوانم با اطمینان به شما بگویم که ما دربرابر آزار و اذیتها امنیت بیشتری نداریم. هر کسی که حتی نیمنگاهی به اخبار داشته باشد متوجه این مسئله میشود.
در برهه خاصی از زندگیام، با خودم فکر میکردم که علارغم میل باطنیام میتوانم موقع بیرون رفتن از خانه لباسهای «پسرانه» بپوشم تا در چشم دیگران به عنوان یک مرد شناخته شوم. با خودم فکر میکردم که اینگونه حتی به قیمت نسبت دادن جنسیت اشتباه به من هم که شده، حداقل از مزایای اجتماعی مردان برخوردار میشوم و دیگر مورد آزار و اذیت خیابانی قرار نمیگیرم.
اما بعداً متوجه شدم که چنین طرز تفکری مثل این است که به زنان بگوییم اگر لباسهای پوشیده و غیربدننما بپوشید، امنیت بیشتری خواهید داشت. مثل این است که بگوییم آزادی و هویتت را بده و در عوضش امنیت بگیر.
بَهبَه! چه امتیاز فوقالعادهای! (که صدالبته چنین نیست.)
به هر حال، بشخصه که در حال حاضر اصلاً نمیتوانم چنین کاری انجام دهم. من هم مثل بسیاری از زنان ترنسی که هر کدام بهنحوی پروسه ترنزیشن را طی میکنند، پروسه ترنزیشن جسمی و پزشکی را طی کردهام. و حتی بعد از ترنزیشن نیز هیچ تفاوتی نمیکند که چه نوع پوششی داشته باشم.
چون درست مثل قبل از ترنزیشن مورد آزار و اذیت قرار میگیرم.
🔳5. زنان ترنسی که در چشم دیگران ظاهر منتسب به زنانهای ندارند، نسبت به زنان ترنسی که در چشم دیگران ظاهر منتسب به زنانهای دارند، از امتیازات اجتماعی بیشتری برخوردار نیستند
یک بار یکی از دوستانم درگیر جنگ فیسبوکی خانمانسوزی شده بود که چند روزی به طول انجامید. در این جنگ فیسبوکی، بعضی از افراد به او میگفتند که چون یک زن ترنس «بوچ» است و مثل یک زن سیسجندر در جامعه حضور پیدا نمیکند، نسبت به زنان ترنس «فَم» از مزایای اجتماعی بیشتری برخوردار است.
بشخصه به عنوان یک زن ترنس فم که در اغلب اوقات مثل یک زن سیسجندر در جامعه حضور پیدا میکنم، احساس میکنم که لازم است با همه خواهران ترنسم متحد شوم، و ابتدا پیش از هر چیز اشاره کنم که «بوچ» نوعی هویت است (از سرمنشأ آن جامعه لزبین بوده) و مردم میتوانند به انتخاب خودشان خود را با این واژه هویتیابی بکنند یا نکنند. بنابراین زن ترنسی که هنوز روند ترنزیشن را طی نکرده یا اصلاً نیازی به طی کردن روند ترنزیشن ندارد و مثل یک زن سیسجندر در جامعه حضور پیدا نمیکند، ضرورتاً بوچ نیست.
حقیقت را بخواهید، اتفاقاً زنان ترنسی که نمیتوانند یا نمیخواهند مثل یک زن سیسجندر در جامعه حضور پیدا کنند بیشتر از زنان ترنسی که مثل یک زن سیسجندر در جامعه حضور پیدا میکنند با خطر و تبعیض مواجه میشوند، چون متاسفانه فرهنگ جامعه آنها را به چشم منحرف مینگرد. این زنان بیشتر از سایر زنان ترنس به چشم مردانی نگریسته میشوند که «در حال خیانت» به مردانگی بوده یا صرفاً دارند «به طرز ناموفقی» ادای زنها را درمیآورند.
وقتی ادعا میکنید که بعضی از زنان ترنس بهخاطر ظاهر یا پوشششان «مردانهتر» از سایر زنان ترنس هستند، درست مثل این است که بگویید زنان سیسجندر «واقعی» فقط آنهایی هستند که موهای پای خود را اصلاح نموده و آرایش میکنند.
این کار به سیاستهای کنترل بدن زنان دامن میزند و بسیاری از زنان را از گفتگو پیرامون برداشتی که از معنای زن بودن دارند کنار میگذارد.
🔳6. زنان ترنس هم ممکن است به زنستیزی دامن بزنند، اما به عنوان یک زن (نه یک مرد)
هیچیک از موارد فوق به این معنا نیست که زنان ترنس هرگز به زنستیزی دامن نمیزنند. ما هم مثل هر فرد دیگری ممکن است سیاستهای کنترل جنسیتی و القای شرم را نسبت به زنان دیگر در پیش گیریم.
(لازم به ذکر است که وقتی برای نخستین بار به مرکز جامعه ترنس محل سکونت خود مراجعه کردم، زن ترنسی که تا به حال ندیده بودمش با انگشت سینهام را فشار داد و پرسید که چرا هنوز پستان ندارم. وقتی به او گفتم که مطمئن نیستم که بخواهم پستان داشته باشم، بینیاش را بالا کشید و گفت که همه زنها باید پستان داشته باشند. او به من گفت که وقتی پستانهایم رشد کنند، زن زیبایی خواهم شد.)
دلیلش این است که ما زنان ترنس آنقدر در معرض زنستیزی فرهنگی و مردسالاری قرار گرفتهایم که ناخواسته همین تفکرات را درونیسازی کردهایم – گاهی حتی در حالت خودآگاه تصمیماتی در جهت تصدیق مردسالاری میگیریم تا بهتر بتوانیم خودمان را با جامعه تطبیق دهیم.
و حقیقت این است که زنان سیسجندر هم دقیقاً همین کارها را انجام میدهند.
زنان – همه زنان – ناچارند که برای بقا در این دنیای مردسالار بهسختی تلاش کنند. گاهی اوقات ما تصمیمات نازیبایی میگیریم و اندیشههای مضر را به خود جذب میکنیم چون ظاهراً گزینه دیگری پیش روی خود نداریم.
بنابراین زنان ترنس هم از دامن زدن به ترنسستیزی مبرا نیستند – اما نکته مهم اینجاست که این کار باعث نمیشود که «کمتر» از دیگران زن محسوب شوند.
🔳7. افراد سیسجندر این اجازه را ندارند که تجربیات زنان ترنس را طبق دیدگاه خود تعریف کنند
جامعه بسیار پرسروصدایی متشکل از افراد سیسجندر وجود دارد که نمیدانم به چه دلیل، اما موضوع گفتگوهای خود را به طرز چشمگیری روی تجربیات زنان ترنس و انتقاد کردن از آنها متمرکز کرده است.
بسیاری از افراد سیسجندر تحصیل کرده و تولیدکننده محتوا در رسانههای عمومی، زمان بسیار زیادی را صرف نوشتن مقالات، کتابها، و فیلمنامههایی میکنند تا از این طریق تجربه زیستهٔ افراد ترنس را از دید خودشان به مردم نشان دهند.
اما در پایان لازم به ذکر است که افراد سیسجندر این اجازه را ندارند که بخواهند زنان ترنس و تجربیات زیستهشان را تعریف کنند. به زنان فمینیست ارتباطی ندارد که بخواهند به ما بگویند که آیا اجازه داریم خود را زن بنامیم یا نه.
این حق زنان ترنس است که بتوانند برای باورها و خود واقعیشان تصمیمگیری کنند، حتی اگر این مسائل از دیدگاه دیگران مسائلی پیچیده به نظر آید یا با آن موافق نباشند.
مگر هدف جنبش فمینیسم غیر از این است که در این دنیای پیچیده و خشن، تعیین سرنوشت هر انسانی را به دست خودش بسپارد؟
***
بسیار خوب؛ حال بیاییم مناظره را به پایان برده و به موضوع کشمکشها بازگردیم.
ما زنان ترنس، چیزهای بسیار زیادی را برای ارائه کردن به جنبش فمینیسم داریم، که از آن جمله میتوان به کل تاریخچه ما، کل تجربیات زیستهٔ ما، و روایت کشمکشها و مقاوتهایمان اشاره نمود. ما حق داریم که این روایتها را بیان کنیم – و زنان سیسجندر هم حق دارند که این روایتها را بشنوند.
وجه اشتراکهای ما بسیار بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. و جنبش فمینیسم به اندازه کافی برای همه ما جا دارد.
مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپترنسسنتر – شبکه اطلاعرسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org
Copyright © 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپترنسسنتر – شبکه اطلاعرسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved.