آیا درست است که کروموزومهای X و Y را کروموزومهای «جنسی» بنامیم؟
مترجم: سعید.ش
در سال 1891، دانشمندی آلمانی مشغول بررسی سلولهای حشرات از طریق میکروسکوپ بود که متوجه چیز جالبی شد. وی متوجه شد که در مرکز این سلولها، چیز تیرهرنگی به چشم میخورد. تا به حال هیچکس چنین چیزی ندیده بود. وی متوجه شد که وقتی روند تقسیم سلولی اتفاق میافتد نیز، این چیز تیرهرنگ فقط وارد بعضی از سلولهای جدید میشود. وی نمیدانست که این چیز تیرهرنگ چیست، به همین دلیل نام جالبی را بر آن نهاد. وی این چیز تیرهرنگ را «عنصر X» نامید.
ده سال بعد نیز، دانشمندی امریکایی مشغول بررسی سلولهای حشرات از طریق میکروسکوپ بود که متوجه چیز جالبی شد. وی متوجه چیز تیرهرنگ دیگری شد که کوچک و باریک بوده و در نزدیکی عنصر X آویزان است. و اینگونه گویا این دانشمند با خود گفت: «خوب، اگر آن یکی چیز تیرهرنگ را X نامیدند، پس بهتر نیست که این یکی را هم Y بنامیم؟» و اینگونه کروموزومهای جنسی کشف گردیدند.
با وجود اینکه کروموزومهای دیگر را از 1 تا 22 شمارهگذاری میکنیم، هیچوقت به کروموزومهای X و Y، کروموزوم شماره 23 نمیگوییم. مثل این است که دانشمندان با خود گفته باشند که: «ابتدا کروموزومها را عددگذاری میکنیم، بعد آنها را نامگذاری میکنیم.» و اینگونه شد که این کروموزومها را کروموزومهای جنسی نامیدند. این دو کروموزوم، به معروفترین کروموزومها تبدیل شدند؛ دلیل سادهای هم داشت: میگوییم X مساوی با «دختر» است و Y مساوی با «پسر» — یعنی این کروموزومها مسئول جنس هستند.
دانشمندان طی سالهایی که کشف این دو کروموزوم به طول انجامید، بیش از ده نام مختلف برای آنها انتخاب کردند، که از آن جمله میتوان به دیپلوزوم، هتروکروموزوم و ایدیوکروموزوم اشاره نمود. بیشتر این نامها با توجه به ساختار، شکل، و اندازه این کروموزومها انتخاب شده بودند. و نهایتاً دانشمندان نام «کروموزومهای جنسی» را بر آنها نهادند، چون کمکم به این نتیجه رسیدند که X مربوط به افراد مونث و Y مربوط به افراد مذکر است.
با این حال دانشمندان گویا با خود میگفتند که: «آیا واقعاً لازم است که این دو کروموزوم را کروموزومهای جنسی نامگذاری کنیم؟» سارا ریچاردسون، تاریخشناس و فیلسوف علم، در این باره توضیح میدهد که: «دانشمندان تا سه دهه گویا با خود میگفتند که بهتر است کروموزومهای X و Y را کروموزومهای جنسی نامگذاری نکنیم. چون کروموزومهای X و Y مسئولیتهای بسیاری را برعهده دارند، و اینگونه نیست که بتوانیم فرض را بر این بگذاریم که صرفاً یک کروموزوم وظیفه کنترل یک مشخصه خاص را برعهده دارد. مثل این است که بیاییم یک کروموزوم را به عنوان «کروموزوم دستگاه ادراری تناسلی» یا «کروموزوم کبدی» بنامیم!»
مولی وبستر ادامه میدهد: اگر تاریخ علم را بررسی کنیم، متوجه میشویم که همواره ترس از محدودکننده بودن این نامگذاری بین دانشمندان وجود داشته، و دانشمندان از این نگران بودهاند که شاید این نامگذاری، محدودیتهایی را خواه در حیطه علم و خواه در زمینههای اجتماعی به وجود آورد. اما حال میبینید که نهایتاً عنوان «کروموزومهای جنسی» را برای این دو کروموزوم انتخاب کردند. اما طی این 100 سالی که ما همواره از این عنوان برای اشاره به این دو کروموزوم استفاده کردهایم، میتوانیم ببینیم که قضیه کمی پیچیدهتر شده است.
تا دهه 1950 فرض بر این بود که زنانگی زنان بهخاطر داشتن یک جفت کروموزوم X بوده و مردانگی مردان نیز بهخاطر فقدان کروموزوم X ثانویه است. تا نیمقرن، این موضوع به عنوان دانشی معتبر شناخته میشد.
حوالی سال 1960 بود که دنیای پیچیده کروموزومهای جنسی، روی خود را به ما نشان داد. دانشمندان در این سال مردی را با آرایش کروموزومی XYY کشف کرده و متوجه شدند که چنین حالتی نیز ممکن است.
سارا ریچاردسون میگوید: در دهههای 1960 و 1970 میلادی پژوهشهای گستردهای در زمینه ویژگیهای رفتاری مرتبط با جرم و جنایت (و بهویژه خشونت و خشونت جنسی) روی کروموزوم Y صورت میگرفت. در آن دوران، تعداد قابل توجهی از مردانی که یک کروموزوم Y اضافی داشتند در یکی از زندانهای فوق ایمن اسکاتلند یافت شدند.
دانشمندان بر همین اساس فرض را بر این گرفتند که کروموزوم Y اضافی – یا همان XYY مذکر – نشانه «مردانگی» بیشتر بوده و همین مسئله باعث شده تا این افراد خشونت بیشتری را ابراز نموده و در نهایت کارشان به زندان بکشد. این فرضیهسازی آنقدر قانعکننده بود که باعث شد از سال 1960 تا 1970، 82% از مطالعاتی که روی کروموزوم Y صورت میگیرد روی مردان XYY متمرکز باشد.
اما در نهایت مشخص گردید که هیچگونه ارتباطی بین داشتن کروموزوم Y اضافی و افزایش سطح خشونت وجود ندارد و این فرضیه کاملاً باطل اعلام شد. دانشمندان بر این باور بودند که کروموزوم Y نشانه مردانگی است، به همین دلیل مطالعاتی که در زمینه مردان XYY صورت گرفته بود، برایشان آنقدر قانعکننده بود که حتی روی اصول روششناسی خود در انجام مطالعات نیز پا گذاشته بودند!
واضح است که مدل «X مساوی است با دختر و Y مساوی است با پسر» مدل واقعاً سادهانگارانهای است. چون انسانها میتوانند ترکیبهای بسیار متفاوتی از این دو کروموزوم را داشته باشند؛ مثلاً میتوانند دو X و دو Y داشته باشند، میتوانند چهار تا X داشته باشند، میتوانند پنج تا X داشته باشند، یا حتی میتوانند فقط یک کروموزوم X بدون کروموزوم Y داشته باشند. میتوانند آرایش کروموزومی XX را داشته و مذکر باشند، و میتوانند آرایش کروموزومی XY را داشته و مونث باشند.
به عنوان مثال، جالب است بدانید که وضعیتی به نام سندرم عدمحساسیت به آندروژن وجود دارد که باعث میشود بعضی از افراد با وجود اینکه آرایش کروموزومی XY دارند، از لحاظ جسمی ظاهر منتسب به زنانهای داشته باشند. این افراد از بدو تولد به عنوان دختر بزرگ میشوند و فقط موقعی میتوانند متوجه نوع آرایش کروموزومی خود شوند که یا تست ژنتیک انجام دهند یا اینکه به سن بلوغ برسند و متوجه شوند که پریود نمیشوند.
ملیسا ویلسون میگوید: هیچ انسانی صرفنظر از شکل غدد جنسی یا هویتش، نمیتواند بدون کروموزوم X زنده بماند. تمامی انسانها حتماً باید کروموزوم X را داشته باشند، چون اگر نداشته باشند، بدنشان اصلا شکل نمیگیرد.
مولی وبستر بر همین اساس میگوید: پس چرا ما کروموزوم X را کروموزوم مونث مینامیم؟ هر انسانی که روی این کره خاکی قدم گذاشته، کروموزوم X دارد، اما هیچکس نمیگوید که «کروموزوم X کروموزومی همگانی است». جالب است بدانید که تقریبا 1100 ژن روی کروموزوم X وجود دارد، و حالا فکر میکنید چند درصد از آنها با جنس و دستگاههای تولید مثلی ارتباط دارند؟ چهار درصد! یعنی 96 درصد عملکرد این کروموزوم هیچ ارتباطی به غدد جنسی ندارد.
پس چرا ما این دو کروموزوم را کروموزومهای جنسی مینامیم؟ شاید بهتر باشد به خودمان اجازه بدهیم که با دید بازتری به آنها بیاندیشیم، مگر نه؟
سارا ریچاردسون میگوید: در کتابی که نوشتهام، پیشنهاد کردهام که بهتر است دیگر از عبارت «کروموزومهای جنسی» استفاده نشود. چون این نامگذاری باعث شده تا تحقیقاتی که در زمینه بیولوژی جنس انجام میدهیم را روی این دو کروموزوم متمرکز کنیم و از بررسی سایر روندهایی که در سرتاسر ژنوم صورت گرفته و نقش مهمی را در زمینه آنچه که به عنوان جنس میشناسیم ایفا میکنند، غافل بمانیم. و مورد دیگر اینکه، وقتی کروموزوم X را مساوی با مونث و کروموزوم Y را مساوی با مذکر میدانیم، در حقیقت داریم نگاه و اندیشه باینریانگاری جنسی که نسبت به زنانگی و مردانگی داریم را تداوم میبخشیم. و هر دوی این عوامل نه تنها از لحاظ تجربی اشتباه است، بلکه در قرن بیستم مسبب گمراهی دانشمندان نیز شده است.
مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپترنسسنتر – شبکه اطلاعرسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org
مراجع:
https://www.ted.com
https://www.vox.com
https://www.forbes.com
Copyright © 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپترنسسنتر – شبکه اطلاعرسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved.