
چهار عبارت مثبتنگرانه دربارۀ بدن انسان که تصدیقکننده افراد ترنس نیستند
مترجم: سعید.ش
من به عنوان یکی از طرفداران پروپاقرص پذیرش بدن – جنبشی که هدفش تشویق به خوددوستی، محترم شمردن بدنهای مختلف، و انگزدایی از بدنهای چاق و دیگر بدنهای به حاشیه رانده شده است – واقعاً معتقد هستم که لازم است جنبش خود را به فراگیرترین حالت ممکن درآوریم.
با این حال مسئله غیرقابلانکاری که وجود دارد، این است که جنبش مثبتنگری نسبت به بدن، در حالت کلی تصدیقکننده افراد ترنسجندر نیست. از این موضوع آگاهم، چون خود من نیز فردی ترنسجندر هستم.
به عنوان مثال، وقتی به فضاها یا مناسبتهای مخصوص جنبش مثبتنگری نسبت به بدن دعوت میشوم، غالباً تنها فرد ترنسی هستم که ترنس بودنش برای حاضرین «آشکار» است. و غالبا تنها فرد ترنسجندری هستم که از من دعوت به سخنرانی به عمل میآید. یا وقتی رسانههای خبری میخواهند درمورد مثبتنگری نسبت به بدن بنویسند، معمولاً من تنها فرد ترنسی هستم که برای دعوت به همکاری با او تماس گرفته میشود – دلیلش این است که مقالهای را در این زمینه نوشته و در وبسایت هافینگتونپست منتشر کرده بودم.
معنایش این نیست که من تنها فرد ترنسی هستم که دارم در جهت خوددوستی و تصدیق بدن تلاش میکنم. بلکه کاملاً برعکس، بسیاری از افراد ترنس به شیوه خودشان نگاه مثبتنگرانهای نسبت به بدن دارند. پروسه ترنزیشن برای بسیاری از ما افراد ترنس به معنای در آغوش کشیدن خود واقعی ماست تا بدنهایمان تجلیبخش خود واقعی ما باشند.
اگر از من بپرسید، به نظر من پروسه ترنزیشن افراد ترنس فوقالعاده (و کاملاً مثبتنگرانه نسبت به بدن) است!
به همین دلیل، بشخصه فکر میکنم آنقدری که جنبش مثبتنگری نسبت به بدن به ما افراد ترنس نیاز دارد، ما افراد ترنس نیازمند آن نیستیم. و دقیقاً به همین دلیل است که دیگر زمان آن فرا رسیده که ما افراد ترنس را نیز در این جنبش به حساب آورید.
شاید میپرسید که: «ولی مثبتنگری نسبت به بدن که برای همه است!» منظورتان را میفهمم. و واقعیت را بخواهید، من هم همینطور فکر میکنم. اما سوال اینجاست که: آیا ادبیاتی که به کار میبریم نیز همین منظور را میرساند؟
فکر میکنم بخشی از علت عدم حضور افراد ترنسجندر آشکار در این جنبش، ادبیاتی است که در این جنبش برای تایید و تصدیق افراد به کار میرود. اگر بخواهم منظور خود را دقیقتر بیان کنم، لازم است بگویم که «مانتراهای مثبتنگری نسبت به بدن» که در این جنبش رواج یافتهاند، صرفاً تصدیقکننده افراد سیسجندر هستند، و افراد ترنس را مرتب به حاشیه میرانند.
در این مقاله به چهار عبارت مثبتنگرانه درمورد بدن انسان میپردازیم که واقعاً تصدیقکننده افراد ترنس نیستند – و جملاتی را به عنوان جایگزین این عبارات بیان میکنیم.
🔳1. ‹بدنت همین الان هم تماموکمال است›
جمله فوق یکی از جملات تصدیقکننده واقعاً قدرتمندی است – البته از لحاظ تئوری.
ایده «تماموکمال بودن» بهخودیخود کمی عجیب است، با این حال مفهومش را درک میکنم. چه جملهای تصدیقکنندهتر از اینکه به ما بگویند بدنت همینطور که هست تماموکمال است، آن هم در دنیایی که یک عمر به ما گفته است که بدنمان عیب و نقص داشته و «هنوز کار دارد» تا به بدن ایدهآل نزدیک شود. چه برسد به اینکه کسی بخواهد به ما بگوید زیبا و جذاب، یا تماموکمال هستیم.
اما مسئله اینجاست که این عبارت نشاندهنده واقعیتهای افراد ترنسجندر نیست. بعضی از ما افراد ترنس، بدنهای خود را کاملاً غیرهمسو با خود واقعیمان میبینیم – و مطمئناً دیدی که نسبت به بدن خود داریم هر چیزی میتواند باشد به جز «تماموکمال».
بعضی از ما افراد ترنس، بدن خود را منشأ آسیب و رنج میدانیم. ممکن است نیاز به هورمون، عمل جراحی، و سایر اصلاحات داشته باشیم تا بتوانیم به صلح و آرامش کامل برسیم.
و اگر این عبارت را برای ما افراد ترنس به کار ببرید و بگویید بدنهای ما به همین صورتی که هست تماموکمال است، معنایش این است که دارید کشمکشهای ما را به کل نادیده میگیرید.
✅جملهای که میتوانیم جایگزین عبارت فوق کنیم: «اجازه نده جامعه به تو بگوید که ارزش وجودی تو وابسته به بدنت است.»
من این جمله را دوست دارم چون به این صورت روی مقابله با پیامهای پوچ جامعه تاکید میکنیم، نه اینکه بیاییم به مردم بگویم که چه احساسی باید یا نباید نسبت به بدن خود داشته باشند.
🔳2. ‹همه بدنها، بدنهای خوبی هستند›
صادقانه بگویم، من بدنم را واقعاً «بدن خوبی» نمیدانم. منظورم در حالت کلی است، نه در لحظه حال.
من واقعاً چنین حسی نسبت به بدنم ندارم، چون به خاطر بدنم پریشانی و ملال بسیار زیادی را تجربه کردم (ملال جنسیتی به احساس ناراحتی یا پریشانی ناشی از ناهمسویی هویت فرد با بدن او یا جنسیت نسبت داده شده به او گفته میشود).
وقتی میگویید که همه بدنها بدنهای خوبی هستند، منظورتان را میفهمم. میدانم که میخواهید بگویید همه ما ذاتاً آدمهای ارزشمندی هستیم، و بنابراین بدنی که خانه ماست نیز مثل ما ارزشمند است. و میدانم منظورتان این است که برخلاف آنچه که جامعه به ما میگوید، میخواهید بگویید که ارزش هیچ بدنی کمتر از بدنهای دیگر نیست.
درست است که جامعه سعی بر این دارد که بعضی از بدنها را بر بعضی دیگر برتری دهد. اما اگر بخواهید به فردی ترنس بگویید که بدنش «بدن خوبی» است، قضیه کمی پیچیده میشود.
بسیاری از ما افراد ترنس احساس میکنیم که بدنهایمان به ما خیانت کردهاند. بسیاری از ما افراد ترنس با بدنهای خود احساس بیگانگی میکنیم. بسیاری از ما افراد ترنس حتی ممکن است از بدنهای خود متنفر باشیم.
نه به خاطر اینکه عزت نفس پایینی داریم، بلکه به خاطر اینکه ملال جنسیتی که به واسطه داشتن این بدنها تجربه میکنیم واقعاً آسیبزاست. و مطمئناً آخرین چیزی که فرد ترنسی که با کشمکشهایی روبهرو است میخواهد بشنود این است که کسی به او بگوید بدنت به نوعی «بدن خوبی» است.
✅جملهای که میتوانیم جایگزین عبارت فوق کنیم: «همه بدنها ارزشمند هستند. همه بدنها شایسته مراقبت و مواظبت هستند.» یا هر جمله دیگری که روی مراقبت از خود تاکید داشته باشد.
وقتی که مردم میگویند همه بدنها بدنهای خوبی هستند، منظورشان این است که برخلاف آنچه که جامعه به ما آموخته، بدنهای ما به یک میزان ارزشمند هستند و ارزش مراقبت کردن را دارند.
ما این عبارت را به شیوه فوق اصلاح نمودیم تا روی مراقبت از خودمان تاکید کنیم – کاری که همه ما بهتر است انجامش دهیم – و دیگر اینگونه به مردم نمیگوییم که چگونه بدن خود را توصیف کنند.
🔳3. ‹بدنت را تغییر نده – نگرشت را تغییر بده›
جمله فوق یکی از محبوبترین مانتراهای مثبتنگرانه درمورد بدن است که تا به حال شنیدهام – و بیش از هر جمله دیگری نیز افراد ترنس را به حاشیه میراند.
بعضی از ما افراد ترنس چارهای نداریم جز اینکه در بدنهایمان تغییراتی ایجاد کنیم. و این موضوع ربطی به نگرش ما ندارد، بلکه از لحاظ روانشناختی برای سلامتی ما ضروری است.
همانطور که ما به عنوان مثال با چاقیهراسی مقابله میکنیم و این مفهوم را جا میاندازیم که مردم به جای تلاش برای تطبیق دادن بدن خود با ایدهآلهای زیبایی ناممکن بهتر است بدن خود را «به همان صورتی که هست» بپذیرند، لازم است که فضایی برای افراد ترنسی که نیاز به ایجاد اصلاحاتی در بدن خود دارند نیز ایجاد کنیم.
برای کسی که مبتلا به انورکسیا (بیاشتهایی عصبی) است، مفهوم «نجاتبخش» یعنی تغییر دادن نگرش خود به جای تغییر دادن جسم خود. اما برای فرد ترنسی که احساس ملال جسمی میکند، مفهوم «نجاتبخش» یعنی تغییر دادن جسم خود به جای تلاش برای تغییر دادن نگرش خود.
و برای افراد ترنسی که مبتلا به اختلالات خوردن بوده و در حال ریکاوری هستند نیز، گاهی مفهوم «نجاتبخش» هم به معنای تغییر دادن نگرش خود است و هم به معنای تغییر دادن جسم خود.
نکته اصلی مفهوم این عبارت در یافتن مسیری برای رسیدن به کمال و شادی است، بطوریکه پیامهای مضری که جامعه به ما آموخته را نفی کرده و به جای آن، نیازهای روانشناختی ما را در مرکزیت قرار میدهد.
✅جملهای که میتوانیم جایگزین عبارت فوق کنیم: «شورشیها اهل رژیم گرفتن نیستند.» یا میدانید، کلاً هر عبارتی که از آن مفهوم «مزخرفات جامعه برود به جهنم. خودت باش و خوش باش» برداشت شود.
چون این جمله دیگر درباره تغییر دادن یا ندادن بدن چیزی نمیگوید. از این جمله مفهوم برنامهریزی مجدد فرهنگ رژیم گرفتن و محکومیت مزخرفات سرکوبکننده در جامعه برداشت میشود، و به ما میگوید هر آنچه برای خوشحال بودنمان به آن نیاز داریم را میتوانیم انجام دهیم – و این به خود ما بستگی دارد که چه چیزی را برگزینیم.
🔳4. ‹مشکل از بدن تو نیست، مشکل از جامعهست›
گاهی اوقات ما افراد ترنس تمایل داریم تجربه خود را با بیان جملاتی همچون «در بدن اشتباه متولد شدهایم» توصیف کنیم. گاهی اوقات ما افراد ترنس ممکن است بعضی از اعضای بدن خود را «اشتباهی» بدانیم.
«اشتباهی» واژهای است که بعضی از ما افراد ترنس برای بیان بیگانگی و حتی تنفری که احساس میکنیم به کار میبریم – نه به خاطر اینکه جامعه به ما گفته بدنمان مشکلی دارد، نه، بلکه به خاطر اینکه ما ملال جنسیتی را تجربه میکنیم.
وقتی که به من که فردی ترنس هستم گفته شد که بدنم هیچ مشکلی ندارد، این جمله را به دو صورت تفسیر کردم: یا میخواهید تجربه من به عنوان فردی ترنسجندر را بیاهمیت جلوه دهید، یا اینکه فرض را بر این گرفتهاید که فردی سیسجندر هستم.
من باور دارم که جنبش مثبتنگری نسبت به بدن لازم است از چنین جملات کلیگرایانهای – مثل همین جملات که فرض را بر این میگذارند که همه افراد تجربیات یکسانی از بدن خود دارند – فاصله بگیرد. به بیان واضحتر، نباید اینگونه پنداشت که همه افراد به خاطر جامعه است که از بدن خود متنفر هستند، و یا به عنوان راه حل این مسئله لازم است خوددوستی را در خود تقویت کنند.
شاید چنین جملاتی برای بسیاری از افراد سیسجندر صادق باشد، اما برای بسیاری از افراد ترنسجندر صادق نیست – و به حاشیه راندن ما افراد ترنس از این جنبش ریشه در همین مسائل دارد.
سادهسازیهای بیش از اندازه اینچنینی، این حق را از مردم سلب میکند که خودشان تجربیاتی که از بدن خود دارند را توصیف کنند.
✅جملهای که میتوانیم جایگزین عبارت فوق کنیم: «بدن من، قوانین من» یا «چهارستون، اختیاری!» بر وزن «چهاردیواری اختیاری!» یکی از جملات مورد علاقه من در زمینه مثبتنگری نسبت به بدن است.
این جمله میگوید که به جای اینکه به مردم بگوییم چه احساسی نسبت به بدن خود داشته باشند، بیاییم اختیار را از فرهنگ رژیم گرفتن و ایدهآلهای جنسیتزده درمورد بدن انسان بازستانیم و به خود افراد بازگردانیم. در این جمله بدون اینکه تجربیات افراد ترنس را بیاعتبار کنیم، از مشکل مشترکی (جامعه) سخن میرانیم.
از آن گذشته، این جمله برای روی تیشرت بسیار زیباتر است، مگر نه؟
***
بعد از انتشار کتابی با عنوان «چیزهایی که هیچکس به دختران چاق نمیگوید» با موضوع مثبتنگری نسبت به بدن که توسط جس بیکر نوشته شده و در آن از من نیز یاد شده بود، دیری نپایید که نامهای از طرف فردی به دستم رسید که این کتاب را خوانده بود.
وی برایم نوشته بود: «دارم اشک میریزم. هرگز حتی فکرش را هم نمیکردم که روزی را ببینم که در کتابی با موضوع مثبتنگری نسبت به بدن، از یک فرد ترنس غیرباینری سخن رفته باشد. هرگز فکرش را هم نمیکردم که مقالهای را ببینم که بیانگر تجربیات من باشد. این جنبش به طرز پریشانکنندهای سیسجندرمحور است، و من واقعاً نمیدانستم آیا اصلاً جایی در این جنبش دارم؟ کمکم داشتم عادت میکردم که نمیتوانم هم ترنسجندر باشم و دیدگاهی مثبتنگرانه نسبت به بدنم داشته باشم. نمیدانم، احساس میکردم که شاید این دو مقوله با هم در تضاد باشند.«
موقع خواندن این نامه، درست است که به کاری که انجام داده بودم افتخار کردم، اما بیش از آن واقعاً خشمگین شده بودم.
وقتی ادبیاتی را به کار میبریم که مدام افراد ترنسجندر را از این جنبش طرد میکند، نتیجهاش میشود این که: افراد ترنس کمکم باور میکنند که این جنبش هیچ جایگاهی برای آنها قائل نیست.
زیرا واقعیتی که همیشه و در همه حال بوده و هست، این است که افراد سیسجندر برای همه و به نمایندگی از همه صحبت نمیکنند. اما وقتی تجربیات این افراد به چشم هنجار نگریسته میشود، آن وقت است که افراد ترنس دوباره به حاشیه رانده میشوند.
اگر این جنبشی است که میخواهد تا جای ممکن فراگیر بوده و توصیف افراد از بدن خویش را جایگزین کلیشههای اجتماعی نماید، پس لازم است که با سختکوشی بیشتری تجربیات افراد سیسجندر را از مرکزیت توجه خارج ساخته و صدای افراد ترنسجندر را تقویت کند.
این اقدام از ادبیاتی که به کار میبریم شروع میشود – و امیدوارم که همه افراد بتوانند از این جنبش بهره جویند، و اینگونه نباشد که فقط افراد سیسجندر احساس پذیرش کنند.
مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپ ترنس سنتر – شبکه اطلاع رسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org
مرجع:
https://everydayfeminism.com
Copyright © 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپ ترنس سنتر – شبکه اطلاع رسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved