پاسخ به پنج سوال کاملاً طبیعی که افراد ترنسجندر از پرسیدن آنها پروا دارند
مترجم: سعید.ش
یکی از مسائل مهمی که در دوران فعالیتم با آن مواجه شدهام و برایم جالب است، مسئله «ایجاد فضا» است.
اجازه بدهید منظورم را شفافتر بیان کنم، «ایجاد فضا» یعنی اینکه برای تجربیات، احساسات، یا دیدگاههایی که به حاشیه رانده شده یا بیاعتبار شناخته میشوند فضایی ایجاد کنیم، آنها را به رسمیت شناخته و معتبر بدانیم.
ایجاد فضا امر تاثیرگذاری است. من عمیقاً باور دارم که باید برای مردم فضایی ایجاد کنیم تا بتوانند صادقانه خود واقعیشان باشند و حرف دل خود را بیان کنند – و بدینمنظور لازم است نسبت به افراد مختلف با هر پیشینهای درکی عالی داشته باشیم. تایید و تصدیق هر چند کوچک، تاثیر بسیار شگرفی بر جای میگذارد و به آدمی حس کمال میبخشد.
و یکی از مسائلی که بشخصه به عنوان فردی ترنسجندر متوجه شدم، این است که مردم فضای بسیار کمی را برای ما ایجاد میکنند.
در جامعه عمدتا مفهومی بسیار کلیشهای درمورد تجربه ترنس بودن جا افتاده – و این مسئله سبب شده تا ما فضای کافی برای اینکه بتوانیم خود واقعیمان باشیم و تجربیاتی را که از سر میگذرانیم صادقانه بیان کنیم، در اختیار نداشته باشیم – بهخصوص وقتی که خود واقعی و تجربیات صادقانه ما با کلیشههای جا افتاده در جامعه در تضاد است.
این مسائل باعث میشود تا از درون دچار کشمکش شویم و سوالات بزرگی برایمان پیش آید که از پرسیدن آنها پروا داریم – چون اگر بخواهیم این سوالات را مطرح کنیم، هراس از این داریم که هویتمان دست کم گرفته شود یا دیگران حقانیّت ما را زیر سوال ببرند.
لذا امروز میخواهم برای احساسات پیچیدهای که گاهی در خلال شناخت خود به عنوان فردی ترنسجندر به سراغمان میآید، فضای بزرگی ایجاد کنم و به این موضوع بپردازم.
چیزی که همیشه به ما گفته شده این است که ما با درک بسیار واضح و شفافی از جنسیت خود به دنیا میآییم، مراحل ترنزیشن پزشکی را در پیش میگیریم، و به شادی و قطعیت غایی دست پیدا میکنیم. درست است؟ اما مسئله اینجاست که طبق تجربیاتی که دارم، موضوع برای بسیاری از ما پیچیدهتر از این حرف هاست.
خوب پس بیاییم واقعا درباره بعضی از سوالاتی که بسیاری از افراد ترنسجندر به آنها میاندیشند اما از پرسیدن آنها پروا دارند صحبت کنیم. و بیاییم دست در دست هم برای همه احساسات پیچیدهای که در خلال خودشناسی به ما دست میدهد فضایی ایجاد کنیم و از تکتک آنها بیاموزیم.
🔳1. آیا واقعا ترنس هستم؟ اگر این مسئله ساخته ذهن خودم باشد چه؟
حقیقت را بخواهید، بشخصه این سوال را خیلی زیاد از خودم میپرسم.
احتمالا الان دارید راجع به من با خودتان فکر میکنید که: «صبر کن، سَم. تو که همیشه به صورت عمومی درمورد هویت خود مینویسی! تو یکی از فعالان این جامعه هستی! حتی داری هورمون درمانی میکنی! واقعا داری میگویی که از بابت ترنس بودنت مطمئن نیستی؟»
بله، دقیقا منظورم همان بود که گفتم.
حقیقت را بخواهید، به شما اطمینان میدهم که طبق تجربیات دست اولی که دارم، بسیاری از افراد ترنسجندر با همین سوال دست و پنجه نرم میکنند – حتی بعد از گذشت سالها از ترنزیشنشان.
و برای پرداختن به علت این موضوع نیز تئوریهایی در ذهنم است که امیدوارم بیان آنها برایتان مفید واقع شود.
فرض کنیم یک نفر در تمام زندگی مدام به شما گفته باشد که چقدر افتضاح میرقصید، بعد شما در یک مسابقه رقص شرکت میکنید و از قضا برنده جام قهرمانی هم میشوید. در این شرایط احتمالا با خود فکر میکنید که شاید اشتباهی صورت گرفته یا اینکه شما یک رقصنده واقعی نبوده بلکه صرفاً رقصندهنما بودهاید، مگر نه؟ مشابه همین اتفاق را افراد ترنس تجربه میکنند. وقتی جامعه به ما میگوید که فردی سیسجندر هستیم (و سیسجندر بودن تنها گزینهای است که پیش روی خود داریم)، معلوم است که سالها طول میکشد تا بتوانیم نسبت به ترنس بودنمان آرامش خاطر و اطمینان کافی پیدا کنیم.
مسئله فقط به همین جا ختم نمیشود؛ افراد ترنس اغلب زیر سوال میروند و به «ترنس واقعی نبودن» یا «ادای ترنس در آوردن» محکوم میشوند، و وقتی برای اولین بار آشکارسازی میکنند نیز با ناباوری و انکار دیگران مواجه میشوند.
فرهنگ بازجویی حول ترنس بودن شکل گرفته است – یعنی افراد ترنس باید ترنس بودن خود را اثبات کنند (تا محترم شمرده شوند، تا به مراقبت بهداشتی دسترسی پیدا کنند، تا حمایت شوند).
اعتبار هویت ما مدام از سوی افراد ترنس و غیرترنس زیر سوال میرود. همین مسئله سبب میشود تا ما این ندای شک و تردید را درونیسازی کرده و همانگونه که جامعه با ما رفتار کرده، خود ما نیز مرتبا خود را زیر سوال ببریم.
کاملا طبیعی است که افراد ترنسجندر با خود بیاندیشند که شاید هویتشان بیاعتبار بوده یا این که فردی ترنسنما هستند. وقتی بیشتر مردم ما را باور ندارند، خیلی سخت است که خودمان بتوانیم خود را باور داشته باشیم.
طول میکشد تا بتوانیم این مانع درونی را از سر راه خود برداریم (به من نگاه کنید، خود من هم هنوز در تلاش هستم). اما خوب است که نگرش تازهای نسبت به این موضوع پیدا کرده و به خودتان یادآوری کنید که اگر چنین احساسی داشتید به هیچ عنوان به این معنا نیست که از اعتبار هویتتان کاسته شده یا کمتر از دیگران ترنس هستید.
🔳2. اشکالی ندارد اگر همیشه اینگونه نبوده نباشم؟
پاسخ کوتاه به این پرسش این است که: خیر! هیچ اشکالی ندارد!
به نظر میرسد جامعه از افراد ترنسی که در سنین بزرگسالی به ترنس بودن خود پی میبرند راضی نیست، و فقط آنهایی را قبول دارد که تا از رحم والد متولد شدهاند فریاد زدهاند «من کوئیر هستم!» (دقت کنید این شمشیری دولبه است: وقتی فردی در سنین پایین آشکارسازی میکند، به او میگویند بچهای و نمیفهمی؛ وقتی فردی در بزرگسالی آشکارسازی میکند، به او میگویند اگر واقعا ترنس بودی از بچگی میفهمیدی! – و خلاصه در هر دو حالت ما محکومیم!).
کلیشه غالب اینگونه میگوید که افراد ترنسجندر همیشه – بهصورت ذاتی و از اعماق وجود – از ترنس بودن خود آگاه بودهاند، و سرنوشت ما افراد ترنسجندر اینگونه بوده که خود را با جنسیتی متفاوت با آنچه که در بدو تولد به ما نسبت داده شده هویتیابی کنیم.
اما واقعیت این است که همه ما به دلایل مختلفی به ترنسجندر بودن خود پی میبریم.
مثلا برای خود من، آسیبدیدگی باعث شد تا دیرتر متوجه جنسیتم شوم. دیگری ممکن است حتی واژه «ترنسجندر» به گوشش نخورده باشد و هیچوقت نمیدانسته که میتواند با جنسیتی متفاوت از آنچه که در بدو تولد به او نسبت داده شده، خود را هویتیابی کند.
هر دلیلی که در این زمینه مطرح باشد، واقعیت این است که افراد در شرایط و سنین متفاوتی به ترنس بودنشان پی میبرند.
و در این خصوص هیچ «زمان مناسب» یا «روش صحیحی» مطرح نیست – فرقی نمیکند چه موقع به هویت جنسیتی خود پی ببرید، در هر صورت هویتتان کاملا معتبر است، و به هیچ عنوان کمتر یا بیشتر از دیگران ترنس نیستید.
مبحث هویت در حالت کلی بسیار پیچیده است – و هر کسی چه ترنس باشد چه هویت دیگری داشته باشد، با بالا رفتن سن و بهتدریج به خودشناسی میرسد. ما قرار نیست یکشبه به خودشناسی برسیم. هیچ اشکالی ندارد که برای شناخت خودتان زمان بگذارید و بهتدریج خود را بشناسید.
بنابراین به جای این که ترنس بودن و خودشناسی را به چشم مسابقهای بنگرید و سایر افراد ترنس را رقبای خود ببینید، تلاش کنید این موضوع را به دید مسیری بنگرید که یگانه رهروی آن فقط و فقط خود شمایید. امیدوارم که جامعه ترنس در کنارتان باشند و شما را در این مسیر مورد تشویق قرار دهند.
🔳3. اگر بعد از انجام مراحل ترنزیشن پزشکی پشیمان شوم چه؟
ابتدا لازم به ذکر است که اینگونه نیست که همه افراد ترنسجندر مراحل تغییر پزشکی را پشت سر بگذارند. تصمیم به عدم انجام مداخلات پزشکی تصمیمی کاملا معتبر است؛ مداخلات پزشکی هیچ کسی را بیشتر یا کمتر از دیگران ترنس نمیکند.
اما برای آنهایی که مایلند مراحل تغییر پزشکی انجام دهند، لازم به ذکر است که نگرانی از پشیمانی بسیار شایع است.
با توجه به اینکه اعتبار ترنس بودن ما مدام زیر آتش انتقاد و قضاوت دیگران قرار دارد، تعجبی ندارد که خود ما هم تصمیمات خود را زیر سوال ببریم – بهخصوص اگر این تصمیمها با ایجاد تغییرات دائمی یا نیمه-دائمی همراه باشند.
بسیاری از افراد ترنسجندر به دلایل مختلفی از پشیمانی بعد از ترنزیشن نگرانند.
بعضی از افراد ترنس احساس میکنند که با توجه به مسائل و مشکلات دیگری که در زندگی خود دارند، برای چنین تغییرات بزرگی آمادگی لازم را ندارند. مثلا ممکن است آمادگی لازم برای آشکارسازی کردن برای خانواده خود را نداشته باشند، و میدانیم که برای بعضی از افراد، آشکارسازی کردن برای خانواده یکی از پیشنیازهای ترنزیشن پزشکی است (فکرش را بکنید بدون اینکه از قبل به خانوادهتان چیزی بگویید، یکمرتبه بخواهید با صدای بم و ریش در جمع خانوادگی ظاهر شوید!).
کمبود اطلاعات و دانش یکی از دلایل دیگر ترس از پشیمانی بعد از ترنزیشن است – گاهی افراد درگیر باورهای نادرست رایج درمورد پشیمانی از عمل جراحی میشوند (که بیشتر فعالان ضدترنس به این شایعات دامن میزنند) و گاهی بعضی از افراد نگاه «همه یا هیچ» نسبت به هورمون درمانی دارند، یعنی فکر میکنند یا باید هورمون درمانی را تمام و کمال انجام دهند، یا اینکه اصلا نباید به سمت هورمون درمانی بروند (مثلا بعضی از افراد به اشتباه فکر میکنند که افراد غیرباینری اصلا نمیتوانند هورمون درمانی کنند).
خود من بشخصه از مراحل تغییر پزشکی دوری میجستم، چون از اعماق وجودم از ترنس بودن خود شرمنده و خجالتزده بودم (در ادامه همین مقاله، بیشتر به این موضوع اشاره میکنم).
به عقیده من اگر درمورد مراحل ترنزیشن پزشکی سوالاتی دارید، بسیار عالی است که به گروهی حامی یا یکی از مراکز جامعه ترنس بپیوندید یا به سراغ جنسیتدرمانگرهایی بروید که بتوانند شما را در شناخت علت ترسها و نگرانیهایتان یاری دهند.
ترس از ترنزیشن کاملا طبیعی است، و مدیریت کردن چنین ترسهایی یکی از مراحل اصلی بهبود شماست.
🔳4. اگر از جنسیت خود بهطور دقیق آگاه نباشم چه؟
هی، به کلوب ما خوش آمدی! این نشان مخصوص شماست. اجازه بدهید نحوه دست دادن و سرود محرمانه را به شما آموزش دهم.
از شوخی که بگذریم، به عقیده من دنیا جای خیلی بهتری میشد اگر ما فشار را از روی مردم برمیداشتیم و از مردم انتظار نمیداشتیم که از هویت جنسیتی خود «آگاه» باشند، بلکه به جای این کار مردم را تشویق میکردیم تا «در جستجوی» هویت جنسیتی و ابراز جنسیتی خویش باشند و در این باره بیشتر بیاموزند.
چون هر چند به نظر میرسد که بیشتر افراد به طرز باورنکردنی نسبت به خود اطمینان دارند، حاضرم شرط ببندم که بسیاری از افراد واقعا از این بابت مطمئن نیستند. و من واقعا نمیدانم این چه اشکالی میتواند داشته باشد؟
شک و عدم قطعیت با خودش اضطراب و ناآرامی میآورد، اما در عین حال فرصتی برای کشف و شناخت خود در اختیار ما قرار داده و اجازه میدهد تا پا فراتر از محدوده امن خود بگذاریم.
اما از طرف دیگر باید دقت داشته باشید که شک و عدم قطعیت به معنای اثباتی بر ترنسجندر نبودن شما نیست، و کسی که شک و تردید دارد کمتر از دیگران ترنس نیست.
بشخصه احساس میکنم درک و برداشتی که نسبت به جنسیت خود دارم هر روزه، و گاهی حتی هر ساعت تغییر میکند.
شک و عدم قطعیت اغلب بدین معناست که دارید در مسیر درستی گام برمیدارید – به این معناست که دارید از محدوده امن خود پا فراتر میگذارید و در تلاشید تا صادقانه خود واقعی خویش را بشناسید.
بنابراین حرف من این است که شکها و عدم قطعیتهایتان را در آغوش بکشید! این احساسات به هیچ عنوان چیز بدی نیستند – من و بسیاری از افراد ترنس نیز با آنها کاملا آشناییم.
🔳5. اگر ترنس بودن حقیقت وجودی من است، پس چرا احساس شرم و خجالت میکنم؟
بشخصه سختترین تجربهای که درمورد ترنس بودنم داشتم، روبهرو شدن با این حقیقت بود که با احساس شرم و گناهی که حول ترنسجندر بودن دارم دست به گریبانم.
وقتی از دوران کودکی به ما گفتهاند که تجربه کردن جنسیت روشی «درست» و «غلط» دارد و ما با این عقیده بزرگ میشویم، کاملاً منطقی است که خود واقعی (فردی که هستیم) و خود حقیقی (فردی که میخواهیم باشیم) را سرکوب کنیم یا دربرابرش مقاومت کنیم تا بیشتر احساس امنیت کنیم یا مورد پذیرش جامعه قرار گیریم.
به روشهای آشکار و نهانی به ما آموزش دادهاند که عدمپایبندی به «هنجارهای جنسیتی» کاری غلط، منزجرکننده، خجالتآور، یا حتی غیراخلاقی است. بنابراین طبیعی و حتی قابل پیشبینی است که در جامعهای که به ما یاد داده که اگر کاملاً سیسنرماتیو نباشیم باید از خود خجالت بکشیم، احساس شرم و خجالت کنیم.
از همین رو میتوان گفت افتخار کردن و شرمگین بودن به خاطر ترنسجندر بودن احساساتی متضاد نیستند – میتوانید به هویت خود افتخار کنید، در عین حال وقتی میخواهید هویت خود را به دیگران معرفی کنید شرمگین شوید، و اینها همه احساسات و تجربههایی معتبر هستند.
شرم و خجالتی که من بهخاطر ترنس بودنم داشتم باعث شده بود تا با سوالاتی که در این مقاله به آنها پرداختم دست به گریبان شوم.
شرم و خجالت مرا متقاعد کرده بود که ترنس بودنم «ساخته ذهن» من است، چون نمیتوانستم با حقیقت کنار بیایم. شرم و خجالت باعث شده بود که اعتبار مسیر خودشناسی خود را زیر سوال ببرم، چون احساس میکردم دارم «اشتباه» میکنم. شرم و خجالت باعث شده بود تا از انجام مراحل تغییر پزشکی هراسان شوم، چون از شاد بودن خود میهراسیدم. شرم و خجالت باعث شده بود تا هویتم را سرکوب کنم و نتوانم به آسانی نسبت به خود واقعیام احساس امنیت و آرامش پیدا کنم.
من حتی قبلا در وبلاگ شخصیام نوشته بودم که اصلا دلم نمیخواهد ترنسجندر باشم، و ترنس بودن را با مراحل غم و افسردگی مقایسه کرده بودم. وقتی دیدگاههای مردم را درباره نوشته هایم دیدم، بهطرز باورنکردنی با این حقیقت روبهرو شدم که شرم و خجالت وجه مشترک تجربه ترنس بودن است.
هدفم از چیزهایی که درمورد شرم و خجالت مینویسم این نیست که مردم را از ترنس بودن منصرف کنم – بلکه میخواهم همه ما با خودمان صادق باشیم و احساسات بسیار دشواری را که در این جامعه ترنسستیز با تجربه ترنس بودنمان همراه میشود معتبر بدانیم.
اگر احساس شرم و خجالت میکنید، بدانید که تنها نیستید.
من برای اینکه بتوانم با احساس شرم و خجالت خود کنار بیایم، به نظرم مفید آمد که درمورد تجربیاتی که دارم با دیگر افراد ترنس سخن بگویم، به عضویت گروههای حامی (آنلاین یا آفلاین) درآیم، به درمانگر آشنا با مسائل ترنس رجوع کنم، و روند تطبق جنسیت خود را مکتوب کنم تا بتوانم نسبت به احساساتی که به من دست میدهد آگاهی داشته باشم.
نکته مهمی که باید بهخاطر داشته باشید این است که نباید اجازه دهید شرم و خجالت به جای شما تصمیمگیری کند. نباید شما را عقب نگه دارد. شرم و خجالت به هیچ عنوان از حقانیت حقیقت وجودی شما و اعتبار هویتتان نمیکاهد.
***
آخرین احساسی که میخواهم برایش فضا ایجاد کنم را نیز مینویسم. اگر بعد از مطالعه این مقاله با خود گفتید که «وای، این که خود منم!»، از شما میخواهم یک لحظه تأمل کنید و به احساسی که دارید خوب فکر کنید.
احساس معتبر دانسته شدن، دیده شدن، به رسمیت شناخته شدن.
از شما میخواهم دفعه بعد که با این سوالات دست به گریبان شدید، این لحظه را به یاد آورید، و همیشه یادتان باشد که شما اولین نفری نیستید که چنین سوالاتی برایش پیش آمده و تنها شما نیستید که چنین احساسی دارید.
در بیشتر مواقع، ما میترسیم که با تجربیات خودمان صادق باشیم، چون میترسیم که اگر خود را چنین آسیبپذیر نشان دهیم، مورد تمسخر، بازجویی، و قضاوت دیگران قرار گیریم. ما افراد ترنس در زندگی روزمره خود با چنین بازجوییهایی مواجه هستیم – و شاید منطقی به نظر برسد که روی مسائل و کشمکشهای خود سرپوش بگذاریم.
اما من میخواهم شما را تشویق کنم که با خودتان صادق باشید و خود واقعیتان باشید.
حداقل میخواهم باری را که دارید همهجا بهتنهایی به دوش میکشید بشناسید. من این بار را به خوبی میشناسم. این بار مدتها مرا عقب نگه داشت.
وقت آن فرا رسیده که خود را از این بار سنگین رها کنید. اجازه بدهید اینگونه بگویم: میخواهم بدانید که ترسها، سوالات، و شک و تردیدهایتان به هیچ عنوان از اعتبار حقیقت وجودی و هویت شما نمیکاهد.
شما کافی هستید. و هر تجربهای که از سر گذراندهاید و هر احساسی که به شما دست داده لایق پذیرش و احترام است.
دوست من، تو لایق پذیرش و احترامی. و امیدوارم این مقاله نقطه شروعی باشد تا دست در دست هم برای کشمکشهای خود و دیگر اعضای جامعهمان فضایی ایجاد کنیم.
مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپ ترنس سنتر – شبکه اطلاع رسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org
مرجع:
https://everydayfeminism.com/2016/02/questions-trans-people-have/
Copyright © 2019 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپ ترنس سنتر – شبکه اطلاع رسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved