1

چرا نباید افراد ترنس را «از خود بیزار» بدانیم؟

مترجم: سعید.ش

روزی فردی به من گفت: «من افراد ترنسجندر را واقعا درک می‌کنم و احساس‌شان را می‌فهمم. می‌دانم وقتی از خودت و بدنت متنفر هستی چه حسی به تو دست می‌دهد.»

من قدردان افراد سیسجندری (که هیچگاه تجربه زندگی به‌عنوان ترنس را نداشته‌اند) هستم که تلاش می‌کنند افراد ترنس را درک نموده و با آن‌ها همدلی کنند. همین که تلاش می‌کنند تا مهر خود را نسبت به افراد ترنس نشان دهند، اقدام ارزشمندی در جهت حمایت از افراد ترنس است.

اما وقتی این تلاش‌ها از مسیر اصلی خود خارج شده – و سبب شکل‌گیری کلیشه‌های جدیدی می‌شود که به ضرر افراد ترنس است – لازم می‌شود که گفتگویی جدی درباره این‌که افراد سیسجندر دقیقا چگونه می‌توانند افراد ترنس را درک کنند داشته باشیم.

افراد سیسجندر (غیرترنس) مرتبا استعاره «افراد ترنس از خود بیزار» را به کار برده و باعث می‌شوند تا سوءتفاهم‌های بسیاری پیرامون تجربیات افراد ترنس شکل گیرد.

اصل مطلب این است که با رواج چنین دیدگاه نادرستی، اینگونه برداشت می‌شود که این «از خود بیزاری» است که افراد ترنسجندر را ترنسجندر کرده است؛ یعنی افراد ترنسجندر از خود و بدنی که دارند متنفر هستند و در نتیجه چون خود را دوست ندارند می‌خواهند تطبیق جنسیت دهند.

به زبان ساده، این درست نیست که ترنسجندر بودن را به نوعی مشکل «عزت نفس» افراد بدانیم.

البته ناگفته نماند که بعضی از افراد ترنس به هیچ عنوان از بدن خود متنفر نیستند.

بله گاهی افراد ترنس با بیماری‌های روانی نیز دست و پنجه نرم می‌کنند و این واقعیتی تلخ است. اما از واقعیت به دور است که افراد ترنس را «از خود بیزار» توصیف کنیم و چنین باور نادرستی را رواج دهیم. این باور نادرست، ساده‌سازی تحریف شده و تعمیمی نابه‌جا بوده که مقدمه سوءبرداشت از تجربیات بیشتر افراد ترنس را فراهم می‌سازد.

می‌خواهم با ذکر جزئیات پرده از حقیقت این باور نادرست بردارم و دقیقا توضیح دهم که چرا این استعاره بسیار مضر است.

در ادامه چهار دلیل برایتان می‌آورم که بدانید چرا لازم است این باور نادرست را برای همیشه کنار بگذاریم، و توضیح می‌دهم که اگر اجازه دهیم این باور نادرست به گسترش خود ادامه دهد، چه ضررهایی متوجه جامعه ترنس می‌شود.

🔳1. چون این باور نادرست تاثیر ظلم و ستم همه‌جانبه‌ای که نسبت به افراد ترنس روا داشته می‌شود را نادیده می‌انگارد

بیشتر درد و رنج‌هایی که افراد ترنس متحمل می‌شوند بدلیل ظلم و ستم همه‌جانبه‌ای است که نسبت به آن‌ها روا داشته می‌شود، و این هیچ ارتباطی به احساسی که ما نسبت به بدن خود داریم ندارد.

وقتی که ما با رواج این باور نادرست، مشکلات و کشمکش‌هایی که افراد ترنس متحمل می‌شوند را به مشکلی شخصی تقلیل می‌دهیم، عملا داریم ظلم و ستم همه‌جانبه‌ای را که منشأ اصلی این رنج بی‌پایان است کاملا نادیده می‌انگاریم.

وضعیت سلامت روانی افراد ترنسجندر اصلا خوب نیست، اما این مسئله ضرورتا به ترنسجندر بودن ما مربوط نمی‌شود.

وقتی فرهنگ و جامعه از ما افراد ترنسجندر نفرت دارد، حق و حقوق ما مرتبا نقض می‌شود، با تهدید به خشونت و حتی مرگ مواجه هستیم، آنطور که باید دسترسی کافی به خدمات مراقبت از بهداشت نداریم، و حتی از طرف جامعه ترنس نیز طرد می‌شویم، چطور انتظار دارید که احساس مثبتی نسبت به خود و روند تطبیق جنسیت خود داشته باشیم؟

کشمکش‌های افراد ترنسجندر را نمی‌شود به «از خود بیزاری» خلاصه کرد، چرا که دلیل عمده‌اش ترنس‌آنتاگونیسم و زیستن در دنیایی است که ما را به چشم انسان نمی‌بیند و به رسمیت نمی‌شناسد. در بیشتر مواقع این مسائل تبدیل به کشمکشی درونی می‌شود و ما افراد ترنس از خود بیزار می‌شویم، نه به‌خاطر ترنسجندر بودن‌مان، بلکه به‌خاطر این که از سن پایین به ما آموزش داده شده که رویکرد خشونت‌آمیزی نسبت به خودمان داشته باشیم.

اما اگر شما بیایید و ترنسجندر بودن را مساوی با از خود بیزاری بگیرید و از خود بیزاری را جزئی طبیعی از زندگی ما جلوه دهید، عملا دارید از منشأ اصلی رنج کشیدن ما چشم‌پوشی می‌کنید.

و باعث می‌شوید که هیچ تلاشی در جهت خلق دنیایی که تصدیق‌کننده افراد ترنس بوده و جای امنی برایشان باشد صورت نگیرد. چرا که به جای این‌که درد و رنج افراد ترنس را مشکل همه‌جانبه‌ای که افراد سیسجندر موظف به قبول مسئولیت آن هستند ببینید، عملا دارید درد و رنج افراد ترنس را به مسئله‌ای شخصی تقلیل می‌دهید.

بهتر است به جای این که همه افراد ترنس را «از خود بیزار» بدانیم، از خود بپرسیم که این چه دنیایی است که ساخته‌ایم که چنین رنج کشیدن‌هایی در آن جایز و حتی قابل پیش‌بینی است.

🔳2. چون با این کار عملا داریم یک روایت را به کل افراد ترنس تعمیم می‌دهیم

این استعاره غلط است چون افراد ترنس بسیاری هستند که از خود متنفر نیستند. نقطه.

جامعه ما افراد ترنس پیچیده و متنوع است. ما افراد ترنس احساسات مختلفی نسبت به هویت‌هایمان، بدن‌هایمان، و روند تطبیق جنسیت‌مان داریم. خلاصه کردن تمامی این تجربیات به یک روایت و احساس محدود، آسیب بزرگی به ما می‌رساند. چطور؟ این کار تنوع تجربیات مختلف جامعه ما را به کل محو می‌کند.

بعضی از افراد ترنس از بدن خود متنفرند، اما بعضی اینگونه نیستند. بعضی از افراد ترنس از ترنس بودن‌شان متنفرند، اما بعضی به آن افتخار می‌کنند. بعضی از افراد ترنس آرزو دارند که سیسجندر متولد می‌شدند، اما بعضی از ترنس بودن‌شان خوشحالند.

هیچ روش درست یا غلطی برای ترنس بودن مطرح نیست – اما این که بیاییم و فرض را بر این بگیریم که کل افراد ترنس روایت و تجربه واحد و مشابهی دارند واقعا مشکل‌آفرین است.

خود من به‌شخصه به آن صورتی که افراد سیسجندر تصور می‌کنند از خودم متنفر نیستم. من از این‌که جامعه مرا مجبور کرده تا وانمود کنم چیزی هستم که نیستم متنفرم، و گاهی از بدنی که روی حقیقت وجودی‌ام سایه انداخته نیز متنفر می‌شوم. اما هیچ‌وقت نشده که به خاطر ترنس بودنم از خودم متنفر باشم.

من نسبت به خودم و همه سختی‌هایی که از سر گذراندم، عمیقا احساس همدلی و قدرشناسی می‌کنم. بسیاری از افراد ترنس اینگونه هستند.

بهترین روش برای همدلی با یک فرد ترنس این است که به تجربیاتش گوش سپارید و او را باور کنید. به جای این‌که برای درک کردن ما به روش‌های میانبری مثل کلیشه‌ها و باورهای نادرست متوسل شوید، به دنبال افراد ترنسی باشید که مایلند شما را از تجربیات زندگی خود بهره‌مند سازند.

🔳3. چون این کار اساساً سوءبرداشتی از مفهوم جنسیت است

ترنسجندر بودن مشکل عزت نفس نیست.

از این باور نادرست اینگونه برداشت می‌شود که اگر افراد ترنس به درمانگر رجوع کنند و با احساسات خود کنار بیایند، جنسیت آنها به نوعی تغییر پیدا کرده و آنها به طرزی جادویی به فردی سیسجندر (غیرترنس) تبدیل می‌شوند.

این تصور اشتباه است.

وقتی می‌گویید افراد ترنسجندر از خود متنفر هستند، عملا دارید از پیچیدگی حقیقی جنسیت چشم‌پوشی می‌کنید – و فرض را بر این می‌گیرید که افراد سیسجندر «صحیح» و طبیعی هستند و افراد ترنسجندر «غلط» و ناقص.

زیر بنای باور نادرست «افراد ترنس از خود بیزار هستند»، باوری بسیار فراگیر (و بسیار غلط) است که می‌گوید سیسجندر بودن حالت طبیعی انسان بودن است که ما افراد ترنس بدلیل این که خود را خوار و حقیر می‌دانیم آن را قبول نداریم. این باور نادرست درست عکس این حقیقت است که جنسیت‌های افراد سیسجندر و ترنس درست به یک اندازه معتبر و ارزشمند هستند.

این باور نادرست، حقانیّت و اعتبار تجربیات افراد ترنسجندر را به‌کل مخدوش می‌سازد.

اگر فردی خود را ترنسجندر می‌داند، دلیلش این نیست که جنسیتی که به او نسبت داده شده و ظاهرا باید آن را برای خود حفظ می‌کرده را بدلیل عزت نفس بسیار پایین خود قبول ندارد. ترنسجندر بودن به معنای قبول نداشتن کسی است که به اشتباه به ما گفته شده بود باید به جای او زندگی کنیم.

ترنسجندر بودن به معنی در آغوش گرفتن و آشکار ساختن خود واقعی‌مان در جامعه‌ای است که ما را به دلیل ترنس بودن‌مان معتبر نمی‌داند، به حاشیه می‌راند، و طرد می‌کند. ما از تحمیل شدن (اغلب خشونت‌آمیز) جنسیت به خود متنفریم، نه از خودمان.

جنسیت هویت درونی عمیقی است که در زندگی خود با آن آشنا می‌شویم. جنسیت خود واقعی ماست و نحوه ارتباط ما با دنیا، با بدن‌مان، با فرهنگ‌مان، و با خودمان. مسیری که افراد ترنس طی می‌کنند تا به این درک و برداشت برسند اغلب با مسیری که افراد سیسجندر طی می‌کنند تفاوت‌های بسیاری دارد؛ ذاتا بهتر یا بدتر نیست، اما بدون‌شک هیچ عیب و نقصی نیز متوجه آن نیست.

این‌که ما افراد ترنس می‌خواهیم خود واقعی‌مان به رسمیت شناخته شود نشانه از خود بیزاری ما نیست – بلکه در حقیقت یکی از بی‌آلایش‌ترین اقداماتی است که از روی خوددوستی انجام می‌دهیم.

🔳4. چون این کار تساوی غلطی بین تجربیات افراد سیسجندر و ترنسجندر برقرار می‌سازد

برای این‌که بتوانید با افراد ترنس همدلی کنید، حتما لازم نیست که با کفش‌های ما گام بردارید.

در حقیقت شاید هیچ‌وقت به درک کامل معنای ترنسجندر بودن نرسید. و هر چه زودتر از این موضوع آگاه شوید، می‌توانید رابطه بهتری با افراد ترنس برقرار کنید.

یکی از مسائلی که بیش از هر چیز دیگری مرا درمورد باور نادرست «از خود بیزار بودن افراد ترنس» آزار می‌دهد، این است که بعضی از افراد تصور می‌کنند افراد سیسجندری که مشکل عزت نفس داشته یا از بدن خود راضی نیستند، می‌توانند احساس افراد ترنسجندر را نیز درک کنند. من با این نتیجه‌گیری شدیداً مخالفم.

تجربه افراد ترنسی که جنسیتی (به اشتباه) به آنها نسبت داده شده و در این جامعه سیس‌نرماتیو و متنفر از افراد ترنس زیسته‌اند با تجربه افراد سیسجندری که از بعضی چیزها ناراحتند یکی نیست.

من از بدنم خوشم نمی‌آمد. من مشکل عزت نفس داشتم. من با احساسات منفی بسیاری که درباره خودم و ظاهرم داشتم دست و پنجه نرم کردم. این تجربیاتی که داشتم هر چند واقعا سخت و خالص و واقعی بودند، اما هیچکدام از این‌ها با تجربه زندگی به عنوان فردی ترنسجندر در این دنیا شباهت چندانی نداشتند.

این‌ها تجربیاتی موقتی بودند که می‌توانستم با آن‌ها کنار بیایم و روی آن‌ها کار کنم و حتی در صورت لزوم روی آن‌ها سرپوش بگذارم. اما تجربه ترنسجندر بودن تغییرپذیر و سرپوش‌گذاشتنی نیست. ترنسجندر بودن نه تنها احساس هر روز مرا را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، بلکه روی فرصت دسترسی‌ام به قدرت و توانمندی، امنیت، و منابع نیز تاثیر می‌گذارد.

ترنسجندر بودن موضوعی ذاتی و پیچیده درباره خودم است. ترنسجندر بودن موضوعی بسیار فراتر از عزت نفس من است – و با درکی که از لحاظ بیولوژیکی، جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، و حتی روحی و معنوی از خودم دارم درآمیخته است.

وقتی موضوعی این چنین عمیق و ریشه‌دار است، صرفا آنالیزی سطحی برای درک کردنش کافی نیست. حقیقتی که اینجا نهفته، این است که وقتی افراد سیسجندر خود را با تلاش‌های نصفه‌نیمه‌ای که برای همدلی با افراد ترنس به خرج می‌دهند گمراه می‌سازند، متوجه این موضوع نیستند که پیش‌شرط همدلی با افراد ترنس برقراری ارتباط با تجربیات آن‌ها و خود را به جای آن‌ها گذاشتن نیست، بلکه گوش سپردن به تجربیات آن‌هاست.

افراد سیسجندری که به جای این‌که پیچیدگی تجربه‌هایی که افراد مختلف از جنسیت خود دارند را به رسمیت بشناسند، تجربه افراد ترنس را صرفا احساسی ساده (از خود بیزاری) نام می‌نهند، عملا در روند پاکسازی تجربیات افراد ترنس از جامعه و ساده‌سازی تحریف شده این تجربیات مشارکت می‌کنند.

این باور نادرستی که افراد سیسجندر رواج می‌دهند نمونه ترنس‌آنتاگونیسم بوده و شاید بتوان گفت بسیار خودخواهانه است، چون به جای این‌که به افراد ترنس اجازه دهند تا خود حقیقت وجودی خویش را بیان کنند (حتی اگر این حقیقت پیچیده بوده و برای درک آن تلاش بیشتری لازم باشد)، چنین باور نادرستی را که به‌سان لقمه‌ای آماده می‌ماند و درک و هضم آن زحمت چندانی نمی‌خواهد صرفا در جهت ارضای کنجکاوی افراد سیسجندر نشر می‌دهند.

از افراد سیسجندر می‌خواهیم تلاش نموده و افراد ترنسی را که تجربیات خود را اشتراک می‌کنند و می‌گویند چه کسی هستند و چه احساسی دارند باور کنند. واقعیت‌های عاطفی و تجربیات زندگی ما متنوع، دردناک، پیچیده، و حتی زیباست.

لازم است افراد سیسجندر همه این‌ها و حتی بیشتر از این‌ها را بشنوند و پذیرا باشند. هر تلاشی اگر کمتر از این باشد، هرگز کافی نیست.

مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپ ترنس سنتر – شبکه اطلاع رسانی ترنسجندر و تغییرجنس
https://helptranscenter.org
مرجع:
https://everydayfeminism.com/2017/05/quit-describing-trans-self-hating/

Copyright © 2019 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپ ترنس سنتر – شبکه اطلاع رسانی ترنسجندر و تغییرجنس All Rights Reserved