1

ملال جنسیتی لازمۀ ترنس بودن نیست

مترجم: سعید.ش

یادم می‌آید روزی با یکی از دوستان ترنسجندرم مشغول صحبت بودم و فرض می‌کردم که هر دوی ما از ملال جنسیتی رنج می‌بریم. ملال جنسیتی به احساس ناراحتی و پریشانی ناشی از ناهمخوانی جنسیت حقیقی فرد با جنسیتی که در بدو تولد براساس اندام جنسی به وی نسبت داده شده گفته می‌شود.

همینطور که داشتم صحبت می‌کردم، متوجه شدم دوستم به نقطه دیگری خیره شده است. از او پرسیدم: «حالت خوب است؟» و از این که ناگهان علاقه خود را نسبت به گفتگویمان از دست داده بود گیج شده بودم.

من و دوستم کای، همیشه ساعت‌ها باهم صحبت می‌کردیم. بدون شک کای تنها فردی بود که بیش از من به مبحث هویت افراد ترنس علاقه نشان می‌داد. اما در این گفتگو که فکر می‌کردم برای او نیز هیجان‌انگیز باشد، به نظرم آمد کاملا غرق در افکار دیگری شده است.

کای پاسخ داد: «خوب، نه …» و کمی مکث کرد، سپس ادامه داد: «قضاوتم نکن، ولی من احساس می‌کنم که از ملال جنسیتی رنج نمی‌برم.»

من تا آن موقع هرگز از هیچ فرد ترنسجندری نشنیده بودم که از ملال جنسیتی به نوعی رنج نبرد. اما این افراد وجود داشتند، آن هم درست مقابل چشمان من!

غریزه‌ام به من می‌گفت که از ترنس بودن خودم محافظت کنم. از این که بخواهم تصور کنم که ملال جنسیتی لازمه ترنس بودن نیست و هر فردی که بخواهد به راحتی می‌تواند خود را ترنس بداند، اینگونه احساس می‌کردم که گویا از اهمیت هویت و کشمکش‌های جامعه‌ام کاسته می‌شود. دقت کنید گفتم «جامعه‌ام» و نه جامعه او!

من گارد گرفته بودم، و تلاش می‌کردم تا هویت کای را انکار کنم، که این کار واقعا از من بعید بود. کای تا همین یک دقیقه پیش دوست صمیمی‌ام بود، اما بعد از آشکارسازی‌اش، یک‌مرتبه به تکاپو افتادم تا او را به حاشیه‌ای برانم. چرا منی که یک عمر از تحمیل همین مسائل به خود رنج کشیده بودم، باید به دیگری می‌گفتم که جنسیت او چه چیزی هست یا نیست؟

کای به نحوی که گویا ذهن مرا خوانده باشد گفت: «بله، متوجه هستم. به نظر می‌رسد موضوع من برای بسیاری از افراد تهدیدآمیز تلقی می‌شود، به همین دلیل زیاد در این باره صحبت نمی‌کنم.»

اما در طی سال‌هایی که حامی افراد ترنس بوده‌ام، افراد بیشتر و بیشتری مانند کای دیدم که از ملال جنسیتی رنج نمی‌بردند، و آنها هم از صحبت کردن در این باره هراس داشتند.

من واقعا خوش‌شانس بودم که توانستم از آنها بیاموزم، و متوجه شدم که واکنش احساسی‌ام و تلاشی که برای طرد کردن آنها داشتم اصلا درست نبود.

خوب چرا ما نباید افراد ترنس را براساس ملال جنسیتی تعریف کنیم؟ بیاییم در این باره صحبت کنیم.

🔳1. این کار به دیگران اجازه می‌دهد که درباره هویت جنسیتی ما‌ تصمیم‌گیری کنند

خیلی عجیب است که بعضی از افراد ترنس به جای این که مردم را تشویق کنند تا خود را هویت‌یابی نموده و هویت جنسیتی خود را ابراز نمایند، مدام دارند قوانینی برای ترنس بودن تعریف می‌کنند.

وقتی به دیگران اجازه دهیم قانون تعریف کنند، عملا داریم حق هویت‌یابی را از افراد ترنس سلب می‌کنیم. اگر به افراد ترنس بگوییم که هویتشان متعلق به آنها نیست، داریم فرهنگی را جا می‌اندازیم که به جای این که تعیین هویت جنسیتی را بر عهده خودمان بگذارد، آن را برعهده دیگران می‌گذارد.

وقتی که به ترنس بودن کای شک کردم، به او گفتم: «تو گفتی ترنسجندر هستی، اما من فکر نمی‌کنم و باور ندارم چنین باشد.» متاسفانه جوری گفتم که گویا بهتر از خود کای از جنسیتش آگاهم.

شما را نمی‌دانم، اما من نمی‌خواهم در دنیایی زندگی کنم که مجبور باشم قبل از این که هویت خود را بیان کنم، از سلسله قوانین از پیش تعریف‌شده‌ای پیروی کنم. من باید بتوانم جنسیت خود را آزادانه بیان کنم، و می‌خواهم جنسیتم هر چه که باشد و صرف‌نظر از این که چطور آن را در خود احساس می‌کنم، محترم شمرده شود.

افراد ترنسجندر همیشه دربرابر جنسیتی که به آنها تحمیل شده از خود مقامت نشان داده‌اند. آیا واقعا می‌خواهیم که خودمان نیز جنسیتی را به دیگر افراد ترنس نسبت دهیم و به آنها تحمیل کنیم؟

🔳2. این کار تجربه ترنسجندر بودن را به سمت مسائل پزشکی سوق می‌دهد

عبارت «ملال جنسیتی» موقعی در جامعه پزشکی رسمیت یافت که عبارت «اختلال هویت جنسیتی» توهین‌آمیز و نادرست تلقی شد. از آن موقع به بعد، هر دو عبارت در جامعه پزشکی به جای هم مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

آیا لازم است یادآوری کنم که در گذشته، جامعه پزشکی غرب چقدر نسبت به افراد ترنس نامهربان بوده است؟

در گذشته افراد ترنس را تشویق می‌کردند تا به جای ترنزیشن، جنسیت نسبت داده شده به خود را بپذیرند و خود را با آن منطبق کنند، و بدین‌ترتیب افراد ترنس را «درمان» می‌کردند. پیوند زدن زندگی افراد ترنس با مداخلات پزشکی سال‌های بسیاری ما را رنجاند. به جای این که هویت ما را به رسمیت بشناسند، با ما به گونه‌ای رفتار می‌کردند که گویا مبتلا به اختلال روانی هستیم.

«بیمار» خواندن افراد ترنس سبب می‌شد تا بدنامی اجتماعی حول هویت‌های ما شکل گیرد، و سبب می‌شد تا به جای این که تعیین نیازهای ما به دست خودمان صورت گیرد، برعهده «متخصصان» قرار گیرد.

مدل پزشکی از افراد ترنس سلب اختیار می‌کرد.

با افراد ترنس به مانند فردی نابه‌هنجار و مبتلا به اختلال روانی رفتار می‌شد؛ و عباراتی چون «اختلال هویت جنسیتی» و «ملال جنسیتی» نیز با همین پیشینه پیوند خورده است. پیوند زدن افراد ترنس با مداخلات پزشکی سرچشمه ظلم و آسیب گسترده‌ای نسبت به افراد ترنس بود.

وقتی می‌گویید که ملال جنسیتی یکی از راه‌های تشخیص ترنس بودن یا نبودن افراد است، به مدل پزشکی اتکا می‌کنید که به دست افراد ترنس ایجاد نشده است. این مدل را «متخصصان» غربی پدید آورده‌اند. متخصصانی که ترنس بودن را به جای این که هویتی طبیعی بدانند، آن را به چشم اختلال می‌نگریسته‌اند.

و من می‌خواهم تا جای ممکن از این چهارچوب فاصله بگیرم.

با تغییر عبارت «اختلال هویت جنسیتی» به «ملال جنسیتی»، تغییری در این حقیقت که هویت افراد ترنس هنوز هم طبق همان مدل پزشکی «تشخیص» داده می‌شود ایجاد نگردید.

🔳3. با این کار ترنسجندر بودن را طبق دانش اروپایی تعریف می‌کنیم

بسیاری از افراد ترنس می‌گویند که جهان غرب منشأ ظهور پدیده «ترنسجندر» نبوده است – و حرف آنها درست است. سالیان سال پیش از این که مغرب‌زمین با مفهوم «ترنسجندر» آشنا شود، افراد «ترنس» در جوامع بسیاری در سراسر جهان وجود داشته و می‌زیسته‌اند.

بعضی از هویت‌های خارج از دنیای غرب که احتمالا با آنها آشنا هستید عبارت‌اند از: دو روح، هیجرا، و کتواِی، که تاریخچه آنها به قبل از تاریخچه ما باز می‌گردد.

بسیاری از افراد ترنسی که در مغرب‌زمین زندگی می‌کنند، اصرار دارند که ترنس بودن با ملال جنسیتی همراه است، بدون این‌که آگاه باشند که این صرفا برداشت مغرب‌زمین از معنای ترنس بودن است. از این گفته اینطور برنمی‌آید که ترنس بودن خارج از جوامع غربی نیز وجود داشته و افراد ترنس سالیان سال پیش از این که ما به این مفهوم پی ببریم، در جوامع دیگر می زیسته‌اند، آن هم با تعاریف، ادبیات، دیدگاه‌ها، و تجارب خودشان.

این که بگوییم ترنسجندر بودن منوط به تجربه ملال جنسیتی است، یعنی عملا داریم کل افراد ترنس سرتاسر دنیا را جمع می‌بندیم، درحالی‌که این جمله فقط درک و باور مغرب‌زمین از جنسیت را نشان می‌دهد. با این جمله عملا داریم هویت‌ها و تجربیات افراد بومی و افرادی که در جوامع دیگری زندگی می‌کنند را به کل نفی می‌کنیم.

این درست نیست (و همینطور گاهی واقعا مشکل‌ساز است) که درک و برداشتی که بعضی از افراد از مفهوم جنسیت داشته‌اند را به کل افراد تعمیم دهیم. چترواژه «ترنسجندر» آنقدر متنوع و پیچیده است که بهتر است هیچ موقع چیزی را به کل آن تعمیم ندهیم، و بهتر است اجازه دهیم تا هر فردی خودش تجربیات خویش را نام نهد.

🔳4. با این کار ترنس بودن را با پریشانی و نقص یکی می‌دانیم

اگر فردی به سراغتان بیاید و از شما بپرسد که ترنسجندر بودن چگونه است، احتمالا به این سادگی نیست که بگویید «وحشتناک است.» بله ترنس بودن می‌تواند وحشتناک هم باشد. می‌تواند با درد و رنجی حقیقی همراه باشد. اما ترنس بودن برای بیشتر افراد موضوع بسیار پیچیده‌ای است و کل طیف احساسات فرد را درگیر می‌کند.

همین جا لازم است بگویم که به کار بردن عبارت «ملال جنسیتی» به عنوان مشخصه‌ای فراگیر و تعیین‌کننده افراد ترنس، الزاما روش دقیقی برای بیان تجربه ترنس بودن نیست. من به عنوان فردی ترنسجندر که ملال جنسیتی را نیز تجربه می‌کنم، به شما می‌گویم که ملال جنسیتی تنها چیزی نیست که مرا ترنسجندر می‌کند. ملال جنسیتی حتی برجسته‌ترین شاخصه ترنس بودن من نیست.

برای من، ترنس بودن مسیری است که با نادیده انگاشتن انتظارات دیگران و یافتن خود واقعی‌ام تعریف می‌شود. ترنس بودن لایه‌هایی بود که باید آنها را یکی‌یکی جدا می‌کردم تا بتوانم خود واقعی‌ام را دریابم. ترنس بودن افتخار و شادی فراوانی است که وقتی توانستم هویت خود را در قالب کلمات توصیف کنم در خود احساس کردم. ترنس بودن احساس تعلق به خانواده‌ای است که اعضای آن همانند من هستند. ترنس بودن راهی برای درک جنسیت و ادامه زندگی‌ام است.

جنسیت پیچیده است، ترنسجندر بودن اما پیچیده‌تر.

وجه اشتراک من و کای این بود که هر دوی ما پروسه‌ای را طی کرده بودیم تا خود واقعی و جنسیت‌مان را کشف کنیم، و کم‌کم انتظاراتی که جامعه از ما داشت را از آنچه که خود خواهان آن بودیم تفکیک می‌کردیم. هر دوی ما طی این پروسه متوجه شدیم که خود را با جنسیتی که در بدو تولد به ما نسبت داده شده هویت‌یابی نمی‌کنیم.

اما تفاوت ما در اینجا بود که آگاهی از ترنسجندر بودنمان آنگونه که برای من پریشانی ایجاد کرده بود، برای کای پریشانی ایجاد نمی‌کرد.

فقط همین یک تفاوت بوده، خوب که چی؟

اگر پریشانی را مشخصه تعریف‌کننده‌ای بدانیم، درباره معنی ترنس بودن چه می‌خواهیم بگوییم؟ به نوجوانان چه می‌خواهیم بگوییم؟ می‌خواهیم بگوییم که خود واقعی‌شان به میزان رنجی که می‌برند بستگی دارد؟

من می‌خواهم در دنیایی زندگی کنم که ترنسجندر بودن با درد و رنج کشیدن یکسان تلقی نشود. چرا که چیزی که ما را متحد ساخته، رنجی که می‌بریم نیست. بلکه هویتی است که به آن باور داریم و سفر منحصربه‌فردی است که هر یک از ما در جستجوی آنیم.

نمی‌خواهم هیچ فرد ترنسی اینگونه بیاندیشد که ترنس بودن مساوی با رنج کشیدن است. با این تفکر داریم به دنیا می‌گوییم که: «اگر می‌خواهی رنج بکشی ترنس باش. اگر می‌خواهی شاد باشی سیسجندر (غیرترنس) باش».

ترنس بودن ما خیلی فراتر از این مسئله است. زندگی و تجربیات ما بسیار فراتر از این‌هاست.

🔳5. با این کار بعضی را بر بعضی دیگر برتری می‌دهیم

قبلا به من گفته شده که «ترنس واقعی» نیستم. اولین باری که این را شنیدم به‌شدت ناراحت شدم و در وبلاگم در این باره نوشتم (این اتفاق واقعا غیرمنتظره بود، و البته مربوط به قبل از موقعی بود که متوجه شدم استریسک* مشکل اصلی است). من نویسنده‌ای جندرکوئیر هستم، و بارها به من گفته شده که حق ندارم درباره جامعه ترنس بنویسم، چرا که «ترنس واقعی» نیستم.

و از موقعی که با این دست قضاوت‌ها و بی‌اعتبار کردن‌ها مواجه شدم، خیلی عادی و خونسرد خطاب به همه آنها گفتم که: «همه ما ترنس واقعی هستیم، و این دروازه‌بانی شماست که مزخرف است.»

کی دیگر می‌خواهیم دست از تخریب کردن یکدیگر برداریم و فرصت رشد و شکوفایی را برای یکدیگر فراهم آوریم؟

می‌دانم چه احساسی به آدمی دست می‌دهد وقتی هویتی دارد که دریچه‌ای جدید به روی ذهن و دنیایش گشوده است، به او حیات تازه‌ای بخشیده و او را غرق در آرامش کرده است. بعد سر و کله یک نفر پیدا می‌شود، این هویت را می‌کوبد به زمین و هزار تکه‌اش می‌کند، و آدمی را متهم می‌کند به این که ترنس واقعی نبوده و صرفا دارد از مُد روز پیروی می‌کند.

دلم نمی‌خواهد در جامعه ترنس اختلاف طبقاتی ایجاد کنیم و بعضی از افراد ترنس را برتر، ارزشمندتر، ترنس‌تر، یا مهم‌تر از بقیه افراد ترنس بدانیم. به عقیده من این نشانه عدالت اجتماعی نیست.

این که ملال جنسیتی را شاخصه اصلی سنجش ترنس بودن افراد بدانیم، به این معناست که عملا داریم هر فرد ترنسی که از ملال جنسیتی رنج نمی‌برد، ادبیات یا قالب خاصی را ترجیح نمی‌دهد، یا تجربه ترنس بودنش را خیلی بروز نمی‌دهد از دایره ترنس بودن خارج می‌کنیم. یعنی می‌گوییم: «فقط این افراد ترنس واقعی هستند، و بقیه حق اظهارنظر ندارند.»

در گذشته جامعه ما همین کار را می‌کرده است. به عنوان نمونه، مقاومت جامعه ترنسجندر دربرابر پذیرش افراد غیرباینری را در نظر بگیرید. اوه صبر کنید، این مسئله به گذشته نپیوسته است، بلکه هنوز هم دارد اتفاق می‌افتد.

من از اختلاف طبقاتی جامعه ترنس خسته شده‌ام، و واقعا نیازی به افزودن موارد جدیدی به آن نمی‌بینم؛ ما هنوز تا هنوزه روزبه‌روز داریم تلاش می‌کنیم تا اختلافات طبقاتی موجود را در هم شکنیم.

همین حالا نیز می‌توانیم ببینیم که چطور بعضی از افراد ترنس بر بعضی دیگر برتری داده می‌شوند، چطور صدای بعضی از افراد شنیده می‌شود و صدای بعضی دیگر خاموش می‌شود. و رک و راست بگویم، نمی‌خواهم در این کار هیچ مشارکتی داشته باشم. به عقیده من، ما باید اختلافات طبقاتی را برچینیم، نه این که با آن همراه شویم.

ما باید بپذیریم که جامعه ترنس متنوع، پیچیده، و منحصربه‌فرد است، و جامعه‌ای یک‌دست و یکپارچه نیست.

🔳6. با این کار به ترنس‌ستیزی دامن می‌زنیم

ترس فراگیری وجود دارد از این که اگر اجازه دهیم هر فردی واژه «ترنسجندر» را برای معرفی خود به کار ببرد، یعنی هویت‌یابی به عنوان ترنسجندر را برعهده خود افراد بگذاریم، آنگاه افرادی که برای مقاصد نادرست ادعای ترنسجندر بودن می‌کنند باعث می‌شوند تا این واژه معنا و مفهوم خود را از دست بدهد. اما همین ترس به طرز عجیبی دارد ظلم و ستم بسیاری را متوجه «کل» افراد ترنس می‌کند.

برای نمونه اختلافاتی که درمورد استفاده افراد ترنس از دستشویی عمومی پیش آمده را درنظر بگیرید. باور گسترده‌ای وجود دارد که می‌گوید افراد سیسجندر (غیرترنس) خود را ترنس جا می‌زنند تا اجازه ورود به دستشویی جنس مخالف را پیدا کنند و بتوانند مردم را آزار و اذیت کنند. بله، وقتی طرفدار دیدگاه‌های فاکس‌نیوز هستید چنین باورهایی پیدا می‌کنید، شاید زمان آن فرا رسیده باشد که جایگاه‌تان را دوباره ارزیابی کنید.

وقتی خود افراد ترنس، دیگر هم‌نوعان خود را باور ندارند، عملا داریم به کل دنیا اجازه می‌دهیم که همین رفتار را با همه ما داشته باشند.

وقتی خود ما به خود اجازه می‌دهیم که سایر افراد ترنس را آزار و اذیت کنیم، به آنها برچسب فریبکاری بزنیم یا بگوییم که پیرو مُد روز شده‌اند، عملا با این کار خود داریم به افراد سیسجندر (غیرترنس) می‌گوییم که شما هم می‌توانید ما را به ترنس‌نمایی متهم کنید.

ما داریم حق هویت‌یابی را از سایر افراد سلب می‌کنیم، و با عمل خود به مردم دنیا این اجازه را می‌دهیم که وقتی به چشم آنها نیز «ترنس واقعی» نیامدیم، به راحتی به خود اجازه بدهند که ما را با جنسیت اشتباه خطاب کنند. ما عملا داریم به دنیا می‌گوییم که لازم نیست ما را باور کنید چرا که خود ما نیز همدیگر را باور نداریم.

وقتی فرد ترنسی را که خود می‌گوید ترنس است قبول ندارید، چطور انتظار دارید افراد سیسجندر (غیرترنس) شما را قبول داشته باشند؟

***

وقتی دوستم به من گفت که از ملال جنسیتی رنج نمی‌‌برد، واکنشی که نسبت به او نشان دادم خاصمانه، قضاوت‌گرانه، و بدبینانه بود. من تا همیشه قدردان ایشان هستم که وقت گذاشت و مرا آموزش داد. من اصلا نمی‌دانستم افراد ترنسی هم هستند که از ملال جنسیتی رنج نمی‌برند – اما حال که می‌دانم، سخت تلاش می‌کنم تا مطمئن شوم کای و دیگر افرادی که مانند ایشان هستند در جامعه ترنس مورد پذیرش قرار گیرند.

وقتی درباره این که «ملال جنسیتی لازمه ترنس بودن نیست» مطلبی نوشتم، با انتقادهای بسیاری مواجه شدم. و آنها را مقصر نمی‌دانم. چون خود من هم در ابتدا روی باور خودم پافشاری می‌کردم، و مدتی طول کشید تا با حقیقت آشنا شوم.

اما من معتقدم وقتی که افراد ترنس را به خاطر متفاوت بودن تجربیاتشان با ما طرد می‌کنیم، پیامدهای بزرگتری در انتظار ماست. ما به همان «پلیس جنسیتی» تبدیل می‌شویم که ده‌ها سال است مورد انتقادش قرار داده‌ایم. ما دقیقا تبدیل به همان چیزی می‌شویم که سالیان سال خود ما را مورد ظلم و ستم قرار داده است.

اگر جنسیت چیزی نیست که فرد دیگری بتواند برای ما تعیینش کند، پس در واقع تشخیص جنسیت هر فرد فقط برعهده خود فرد است، و هیچ پاسخ اشتباهی بدان وجود ندارد. جنسیت هر فرد موضوعی نیست که به مناظره دیگران گذاشته شود – جنسیت هر فرد موضوعی شخصی است، و همیشه شخصی بوده است.

بیاییم به جای این که کنترل کنیم چه کسی ترنس است و چه کسی نیست، همین انرژی را صرف تصدیق، رشد و شکوفایی دیگر هم‌نوعان‌مان در جامعه ترنس کنیم، که این تلاشی به مراتب ستودنی‌تر است.

خوب، حالا ترنس کیست؟ اجازه بدهید به زبان ساده بیان کنم: هر کسی که جنسیت خود را متفاوت با جنسیتی می‌داند که در بدو تولد به او نسبت داده شده است. نقطه.

مترجم: سعید.ش
🌐منبع: هلپ‌ترنس‌سنتر – شبکه اطلاع‌رسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org
مرجع:
https://everydayfeminism.com/2015/08/not-all-trans-folks-dysphoria/

Copyright © 2019 – 2020 سعید.ش https://helptranscenter.org هلپ‌ترنس‌سنتر – شبکه اطلاع‌رسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved.