مصاحبه – روایت یک تجربه تلخ و تحقیر آمیز از شرکت در کارگاه تاتر درمانی سامان ارسطو
مصاحبه کننده: محمد بهامین آسمانی
⚠️هویت مصاحبه شونده محفوظ است
سلام دوستان عزیز، میخوام که يک تجربه از کارگاه سامان ارسطو رو با شما در ميون بذارم.
من روزي که ميخواستم برم قبلش به سامان ارسطو زنگ زده بودم تا ببينن میتونم برم یا خیر!
آقا ما رفتیم به هر زحمتي شده پیدا کردیم، ماه رمضون سال 1395 بنده از خود تهران نبودم و از کرج اومده بودم به همین دلیل نمی تونستم روزه بگیرم و ساعت 1 کارگاه سامان شرو شد.
اول که رفتم داخل ساختمون تردید داشتم زنگ رو بزنم یا نه چون اصن يک جوري بود.
زنگ رو زدم رفتم داخل دیدم ورودی دو تا پسر جوون نشستن رو مبل و همه جا رو دود گرفته. دود سیگار بود.
منم گفتم واسه کارگاه سامان ارسطو اومدم و یه آقایی از يه اتاق ته راهرو اومد و گفت که برم اونجا
و منتظر باشم تا بچه های تآتر کارتون تموم شه و کارگاه شرو بشه!
منتظر موندیم و کم کم بچه ها اومدن و آشنا شدیم. کارگاه شروع شد ولي سامان ارسطو هنوز نيومده بود.
نشسته بودیم و مي خواستن مثلا ما تمرکز داشته باشیم گفتن دو نفر دو نفر روبروی هم بشینین.
بعد خودشون یه ترنس اف تو ام (زن به مرد) رو میذاشتن روبروي ترنس ام تو اف (مرد به زن)
سامان ارسطو اومد و به اجبار گفت باید دخترها (ترنس های مرد به زن) روسریشون رو در بيارن و بدن به پسرا.
نميدونم هدف سامان چی بود از این کار، خيلي از بچه ها خب مثل خود من روحیه خوبي نداشتن با این کار بدترم شد و من دو روز سردرد داشتم!
روسری آبجي هارو دادن به ما و گفتن هم ديگرو نگاه کنین!!!
شرایط بدي بود و واقعا هدف رو نمي دونم خود سامان ارسطو که گفت هدف من اينه که شما بدونين لباس پوشیدن ربطي به ترنس بودنتون نداره
و یکی از داداشا مقاومت کرد، که حتی مانتو هم تنش کردن!
ببينين سامان فقط میخواد خودش رو قدرتمند نشون بده حالا ميگین از چه لحاظ !؟
داداشمون مقاومت کرد نذاشت مانتو تنش کنن سامان ارسطو شروع کرد به داد زدن و فحش دادن که خفه شو و تنت کن
روحیه داغون میشه و این رو اون فردي درک میکنه که ترنسِ و واقعا نمیدونم چرا این همه داد و بي داد!؟
آقای سامان ارسطو چی رو میخواستی ثابت کنی!؟
با داد زدن، با بد دهنی، با بي اعصابی!؟
يه فردی هم بود اونجا به عنوان حامی به نام اکبر درویش!
اکبر درویش شماره همه رو داشت و به قول خودش حامی بود.
بعضی از خواهرهامونم (ترنس های مرد به زن) به شدت رابطه صمیمی با ايشون داشتن و مطیع بودن
این آقای (اکبر درویش) به اصطلاح حامي ، خودش شرایط من رو سخت تر کرد. به من يه چي میگفت، می گفت من با بابات حرف میزنم و فلان و پیش بابام يه چي دیگه می گفت و شرایط سخت تر مي شد.
تو کارگاه سامان از دختر گرفته تا پسرش همه سیگاری هستن
و حتي همین حامی (اکبر درویش) به من تعارف سیگار زد و با یه ترنس دیگه.
شاید دو_سه نفر سیگاری نباشن فقط!
و یه چیزی که انگار جلسات به صورت پنهان برگزار ميشه چون هر کس در میزد احتیاط میکردن
هر جلسه هم 1000تومن هستش
همین!
⚫️محمد بهامین آسمانی: چند مرتبه در كارگاهاي سامان ارسطو شركت كرديد و هر بار چند نفر ترنس و غير ترنس حضور داشتند؟!
⚪️بنده 1مرتبه
4تا ترنس پسر بودیم
5_6تا ترنس دختر
7نفر غیر ترنس
و یه سامان ارسطو
⚫️محمد بهامین آسمانی: هفت نفر غير ترنس، چه كساني بودند؟!
⚪️حامي و کسانی که در تآتر بودن و یکیشون دوست پسر یکی از بچه ها
⚫️محمد بهامین آسمانی: سامان ارسطو در کارگاه تاتر درمانی شان، چه توهين و الفاظي را به ترنس مردی که مقاومت در برابر اجبار به پوشیدن مانتو داشت، بیان کردند؟!
⚪️سامان ارسطو گفتند: خفه شو، باید بپوشي
دهنت رو ببند.
به بنده هم بی احترامی کردند، بنده باید زودتر جلسه رو ترک میکردم بلند شدم که اجازه بگیرم
گفتند بهت یاد ندادن حرف میزنن بلند نشی بچه!؟
بعد من نشستم یکی از حامیان گفتند سامان کرج ِ خونه ش راه دوره بذار بره
بلند شدم و سامان ارسطو گفت، شرت کم
⚫️محمد بهامین آسمانی: افراد ترنسي كه در كارگاه سامان ارسطو حضور داشتند ،در چه پروسه اي از روند ترنزیشن بودند؟!
⚪️یکی از آنها آخر پروسه بود یعنی همون هفته کمیسیون داشت. از بقیه اطلاع ندارم. بنده هم اول پروسه بودم.
مصاحبه کننده: محمد بهامین آسمانی
🌐منبع: هلپ ترنس سنتر – شبکه اطلاع رسانی ترنسجندر و ترنزیشن
https://helptranscenter.org/
Copyright © 2017 محمد بهامین آسمانی https://helptranscenter.org/ هلپ ترنس سنتر – شبکه اطلاع رسانی ترنسجندر و ترنزیشن All Rights Reserved